دکتر «قاسم پورایمان» خردادماه سال 1344 در مشگینشهر به دنیا آمد. در خانوادهای فرهنگی، اما از همان روزهای نخست شناخت خود فهمید دستگیری از همنوع مهمترین اصل انسانیت است. به خاطر همین در ایام جوانی به جای اینکه دنبال شور و شر این دوران برود، تمام عزمش را برای دستگیری از نیازمندان و حل مشکلات آنها جزم کرد. او با پرورش اندیشه کمک به دیگران در ذهنش توانسته امروز علاوه بر ساخت یک پایگاه امداد جادهای در مشگینشهر که سرفصل شروع فعالیتهای داوطلبانهاش در جمعیت هلالاحمر است، دو مرکز خیریه را هم تأسیس کند که در آنها از 500 دانشآموز مستعد در امر تحصیل حمایت میکند. او همچنین موسس اولین مرکز جامع نگهداری معلولان ذهنی است و علاوه بر همه اینها، نویسندهای قهار است و دستی بر قلم دارد. او کسی است که با سفرهای فراوان، دایرهالمعارف مشگینشهر را تهیه و تدوین کرده است. قصه زندگی این داوطلب اردبیلی جذاب و شنیدنی است.
سرباز بود. روزها با ناراحتی از دوری خانواده و در غربت فضای سربازخانه میگذشتT اما چه گذشتنی، همینطور که در تنهایی آرزوهای بزرگ و کوچکش را در ذهن مرور میکرد و برای تحقق آنها بعد از دوران سربازی نقشه میکشید، متوجه شد خیلی از سربازها خانوادههای نیازمندی دارند که باید به آنها کمک شود.
با خودش عهد بست روزی که خدمت سربازیاش تمام شد، با تأسیس خیریهای به حمایت از این خانوادهها مشغول شود.
کار خیر باید بینام و نشان باشد
خیلی طول نمیکشد که خدمت سربازی قاسم تمام میشود و با شور و شوق بسیار برای تحقق اهدافش شروع به فراهمکردن مقدمات کار میکند: «اولین موسسه خیریه مشگینشهر را راهاندازی کردم اما هنوز که هنوز است این موسسه هیچ تابلو و نام و نشانی ندارد. تمام هزینههای اداره موسسه و 500 دانشآموزمان بدون دریافت ریالی کمک از نهادهای دولتی یا کمکهای مردمی توسط خودمان تأمین میشود.»
مددجویان تحت پوشش او نه موسسه خیریه را میشناسند، نه حامیشان را.
دکتر پورایمان بعد از جذب هر کودک و دانشآموز با افتتاح حساب و واگذاری کارت بانکی به صاحبان حساب نسبت به شارژ آنها به بهانههای مختلفی اعم از جایزه، گرامیداشت مناسبتها و… اقدام میکند: «محیط شهر ما کوچک است. اهالی همدیگر را میشناسند و معتقدم اگر کمکی به یک انسان میشود در خفا باشد، بهتر است تا آبروی یک انسان را پیش دیگران ببرد. 500 دانشآموزی که ما تحت پوشش داریم، اغلب دانشآموزان مستعد و نخبه هستند که در سایه این حمایتها میتوانند آینده درخشانی برای آنها تصور کرد.»
دو دهه از عمر فعالیتهای داوطلبانهام می گذرد
او 20سالی میشود که در کنار فعالیتهای داوطلبانهاش، به عضویت جمعیت هلال احمر نیز درآمده است و بهعنوان یکی از داوطلبان برتر این حوزه شناخته میشود: «شروع فعالیتهایم با جمعیت هلال احمر به 20سال پیش بازمیگردد. یکی از مهمترین انگیزههایم برای همکاری با جمعیت هلال احمر، ماهیت خدمات این جمعیت است. در واقع داوطلبان فعال در این مجموعه بدون درنظرگرفتن رنگ و نژاد انسانها، اصل کارشان کمکرسانی است. این ویژگی مهمترین عامل جذب من به هلال احمر بود.»
ساخت پایگاهی به نام یک شهید
سال 84 فعالیتهای داوطلبانه او در جمعیت رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد: «بعد از فوت یکی از بهترین دوستان دوران کودکیام که معلم بود و در حین برگشت از مأموریت، متأسفانه در تصادفی جان خود را از دست داد. عزمم را برای ساختن پایگاه امداد جادهای جزمتر کرد؛ چون اگر در هنگام تصادف دوستم، امکان انتقال سریع او به بیمارستان یا امدادرسانی سر صحنه سانحه وجود داشت، ما امروز داغدارش نبودیم.»
با خرید یک قطعه زمین و اهدای آن به جمعیت هلال احمر خودش بانی ساخت پایگاه میشود و نامش را پایگاه شهید بنیهاشم میگذارد: «هرچند قرار بود براساس برنامه همیشگی هلال احمر روی این پایگاه هم نام واقف نصب شود اما با مخالفت من نام یکی از شهدای جنگ تحمیلی سر در این پایگاه را زینت داد.»
او که پایگاه اول را در محور شرقی مشگینشهر ساخته، حالا قرار است دومین پایگاه امدادونجات را در مسیر مشگینشهر به اهر (محور غربی مشگینشهر) بسازد.
داستان عجیب رویا
دکتر پورایمان، موسس اولین مرکز نگهداری معلولان ذهنی در مشگینشهر است.
او این موسسه را به صورت هیأتامنایی زیرنظر اداره بهزیستی تأسیس کرد و حالا این موسسه 65 مددجو دارد. این فکر و ایده از همان زمان به ذهنش رسید که مدتی بهعنوان مدیرعامل توانبخشی بهزیستی مشغول به کار بود: «من هر کاری که انجام میدهم، کتابی درباره آن مینویسم چون معتقدم ذهنم گنجایش نگهداری این همه اسرار را ندارد. یکی از کتابهایی را که نوشتم، مربوط به همین موسسه میشود.»
دستی که به سر و گوش خاطرات قدیمی میکشد و تصویری که در ذهنش میآید، او را غمگین میکند: «یک روز در این مرکز نوزاد دختری به ما تحویل دادند که زندگی نباتی داشت. کسی امیدی به زندهماندن او نداشت. اسمش را رویا گذاشتم و او را به فرزندخواندگی پذیرفتم. رویا 19سال تمام پیش من بود. روزهای زیادی کنارش مینشستم و حرف میزدم و دنیا را از نگاه او مینوشتم تا اینکه خیلی اتفاقی قصه رویا را برای دانشجویانم در دانشگاه تعریف کردم و بعد از 19سال رویا به واسطه خواهر ناتنیاش که دانشجوی من بود، خانواده واقعیاش را پیدا کرد. قصه از این قرار بود که یکی از دانشجویان وقتی ماجرای رویا را در خانه تعریف میکند، متوجه میشود خانواده او همان والدین دخترک هستند. آنها به سراغ رویا آمدند و او را نزد خودشان بردند. هرچند رویا دو سهسال بعد از رفتن از پیش ما از دنیا رفت.»
دکتر پورایمان کتاب زندگی از نگاه رویا را تحت عنوان از رویا تا رویا تألیف و به چاپ رسانده است. رویا حرف نمیزد، حرکت نمیکرد اما نگاههایش پر از حرف بود. دکتر پورایمان بهترین مترجم حرفهای چشمهای رویا بودند.
تهیه بانک اطلاعاتی از نیازمندان
تهیه کاملترین بانک اطلاعاتی از جامعه نیازمندان مشگینشهر یکی دیگر از خدمات بزرگی است که دکتر پورایمان انجام داده است: «حدود 10سال برای تکمیل دایرهالمعارف مشگینشهر، روستا به روستا سفرهایی را انجام دادهام. بهتر است بگویم وجب به وجب خاک مشگینشهر را پیمودم. اطلاعات جامع و خوبی در این رابطه جمعآوری کردم که ازجمله آنها میتوان به شناسایی نیازمندان واقعی مشگینشهر و ارایه خدمات حمایتی به آنها اشاره کرد. هیچ سکونتگاهی حتی در دورترین نقطه مشگینشهر باقی نمانده است که در این دایرهالمعارف بدان اشاره نشده باشد.»
تا به حال حقوق دولتی نگرفتم
دکتر پورایمان، استاد دانشگاه در رشته حقوق است اما نه از این محل و نه از بخشهای دولتی دیگر که حضور داشته، حتی ریالی حقوق دریافت نکرده و معتقد است آموزشهایی که میدهد و خدماتی که در بخش دولتی به مردم ارایه میکند، همه به صورت رایگان است. او تمام هزینههای فعالیتهای داوطلبانهاش را خودش تأمین میکند: «کار جوهره مرد و قناعت بزرگترین سرمایه من است. از کارکردن هراسی ندارم. فعالیتهای اقتصادیام را از کار در زمینهای کشاورزی آغاز کردم و امروز برای ادامه فعالیتهای اقتصادی و تجاری خود به فناوریهای نو روی آوردهام.»
دکتر پورایمانی در تمامی حوادث و بلایای طبیعی که در استان اردبیل اتفاق میافتند، از داوطلبان همیشه آماده است.
او چه در بخش امدادرسانی و چه در بخش کمکهای نقدی همواره نقطه امیدی در روزهای بحرانی است؛ کسی که در حاشیه امدادرسانی مواقع بحرانی با نگاه ظریف و قلم توانایش خیلی از وقایع را ثبت میکند تا درسی باشد برای آیندگان.