خیابان زندی شیراز مثل همیشه شلوغ بود. مراجعان بیمارستان پیوند در اطراف این بیمارستان در انتظار رسیدن نوبت بودند و مراجعان داروخانه هلال و درمانگاه هم انتظار رسیدن نوبتشان را میکشیدند.
نیمکتهای استراحت محوطه درمانگاه هم پر بود. «رمضان کاکایی» که آخرین ماههای قبل از بازنشستگی را میگذراند آن روز نگهبان شیفت ساختمان 2 هلال احمر بود. از اتاقک نگهبانی بیرون آمد تا گشتی در اطراف ساختمان بزند که دود پخش شده در زیر کابین راننده یک نیسان توجهش را جلب کرد.
نگاه خیره او بعد از اینکه زانوهایش را برای رصد کردن زیر کاپوت خم کرده بود، تازه توجه جمعیت اطراف را به آتشی که از کاپوت نیسان جان میگرفت و شعلهور میشد جلب کرد.
درست لحظهای که همه مشغول فرار از اطراف نیسان بودند و 3 سرنشین آن طلب کمک میکردند، کاکایی کپسول اطفای حریق را از اتاقک نگهبانی برداشت و جان 3 سرنشین را نجات داد.
عمو رمضان داخل اتاقک نگهبانی ساختمان شماره 2 هلال احمر نشسته بود و احتمالا به پایان 30 سالگی شغلش بهعنوان نگهبان حراست هلال احمر شیراز فکر میکرد که اغلب آن در همین اتاق نگهبانی و در شیفتها و گشتزنیهای خیابان زندی شیراز گذشت.
روز شلوغی بود و اولین قدمها را برای گشتزنی اطراف ساختمان هلال احمر برمیداشت که متوجه دود شد. او میگوید: «ساختمان شماره 2 هلال احمر شیراز در نزدیکی داروخانه و درمانگاه قرار دارد و بیمارستان پیوند شیراز هم در همسایگی آن است. برای همین خیابان همیشه شلوغ است.
هفته پیش وقتی برای سرکشی به اطراف از اتاقک نگهبانی بیرون آمدم متوجه دودی شدم که از زیر کاپوت بیرون میزد. سریع به طرف اتاق نگهبانی رفتم و کپسول اطفای حریق را برداشتم. اگر ماشین منفجر میشد افراد زیادی دچار حادثه میشدند.
حتی خودروهایی که اطراف نیسان بودند هم ممکن بود دچار آتشسوزی شوند. وقتی به طرف نیسان برگشتم خودروهای اطراف داشتند به سرعت از آنجا دور میشدند. صدای جیغوداد از داخل کابین به گوش میرسید.
در چشم بههم زدنی خیابان خلوت شد و همه از اطراف ماشین دور شده بودند. آتش را خاموش کردم. دود همه خیابان را پر کرده بود. راننده بعد از خنک شدن، کاپوت را باز کرد و باتری سوخته را بیرون آورد.
دود که کمی فروکش کرد تازه متوجه شدم زن و دو دختر راننده داخل ماشین بودند و از ترس نتوانسته بودند از آن خارج شوند. صدای تشویق مردم، من را به خودم آورد.»
همیشه حاضر
این اولین تجربه عمو رمضان برای کمک به افرادی که دچار حادثه شدهاند نیست؛ از زمانی که به استخدام هلال احمر درآمده در دورههای مختلف آموزشی شرکت کرده و هرجا در جاده و خیابان و محل سکونتش حادثهای رخداده خودش را به آنجا رسانده است.
او میگوید: «یک ماه بیشتر به زمان بازنشستگی من نمانده است. در 30سال حضورم در هلال احمر همیشه علاقهمند بودم که در دورههای آموزشی مختلف شرکت کنم. چون از نزدیک میدیدیم که جوانان و امدادگران هلال احمر چگونه با همین آموزشها جان مردم را نجات میدهند.
فرزندانم هم به همین اندازه برای این کار مشتاق بودند و آنها را هم برای یادگیری کمکهای اولیه به هلال احمر فرستادم.» تصادفهای جادهای یکی از حوادث معمولی است که در سالهای گذشته بارها با آن مواجه شده و توانسته جان عدهای را نجات دهد.
رمضان کاکایی میگوید: «تنها در یک ماه گذشته 3 بار شاهد تصادف جادهای بودم و با مشاهده این حادثه در مسیرم از خودرو پیاده شدم و به کمک افراد حادثهدیده رفتم. در یکی از این تصادفها زنی که در صندلی کنار راننده نشسته بود به علت شدت حادثه از خودرو بیرون پرت شده بود.
حاضران در حادثه فکر میکردند جان خود را از دست داده. با این حال تا رسیدن امداد او را به کنار جاده آوردیم و به کمک بقیه افراد رفتیم. امداد از راه رسید و در مقابل چشمان متعجب حاضران در آن جمع، زن را احیا کرد و جانش را نجات داد.
اگر آن روز تا قبل از رسیدن نیروهای امدادی زن را از وضعیتی که در آن بود نجات نمیدادیم ممکن بود اولین خودرو عبوری آسیبی جدی به او بزند و حتی جانش را بگیرد.»
آمادگی برای کمک به حادثهدیدهها باعث شده موقعیتهایی از این حوادث را تا رسیدن امدادگران و اورژانس مدیریت کند: «بسیاری از مردم نمیدانند وقتی در چنین شرایطی بودند باید چه کاری انجام دهند.
در بهترین حالت محل حادثه را ترک میکنند بدون اینکه بتوانند کمکی به افراد گرفتار در حادثه کنند، اما اگر فردی آموزش دیده باشد حداقل میداند تا رسیدن امدادگران باید چه کاری انجام بدهد و چه کاری انجام ندهد.
همین کاری نکردن هم نیاز به آموزش دارد و خیلی وقتها میتواند از آسیب دیدن افراد جلوگیری کند. در تصادفها ممکن است کسی دچار ضایعه نخاعی شده باشد و با جابهجایی اشتباه او، باعث فلج شدنش شوند.»
ترس از انفجار نیسان
«روزی که این اتفاق در مقابل داروخانه هلال احمر افتاد من داخل درمانگاه بودم. یک آن صدای همهمه جمعیت بلند شد. دود از کاپوت ماشین بلند شده بود و زن و فرزندان راننده در داخل خودرو از ترس داد میزدند.
خاموش نکردن آتش کاپوت نیسان میتوانست به حادثه بزرگی منجر شود و جان بسیاری از افرادی که آن حوالی حضور داشتند را به خطر بیندازد. برای همین هم تا دقایقی بعد از خاموش شدن آتش صدای تشویقهای ادامهدار مردم حاضر در خیابان قطع نمیشد که از نگهبان هلال احمر قدردانی میکردند
درست درحالیکه همه مشغول فرار از آن موقعیت بودند نگهبان حراست ساختمان هلال احمر با کپسول اطفای حریق از راه رسید. شجاعت زیادی به خرج داد و نزدیک کاپوتی که داشت میسوخت ایستاد و آتش را خاموش کرد.
همه ترسمان این بود که آتش به شیلنگ بنزین برسد و خودرو منفجر شود.» «محمد جوکار» کارشناس روابط عمومی هلال احمر شیراز این را میگوید که روز حادثه در داخل درمانگاه و نزدیکی محل حادثه حضور داشت.
به گفته او، خاموش نکردن آتش کاپوت نیسان میتوانست به حادثه بزرگی منجر شود و جان بسیاری از افرادی که آن حوالی حضور داشتند را به خطر بیندازد. برای همین هم تا دقایقی بعد از خاموش شدن آتش صدای تشویقهای ادامهدار مردم حاضر در خیابان قطع نمیشد که از نگهبان هلال احمر قدردانی میکردند.
جوکار که مربی آموزش کمکهای اولیه و امداد را هم در کارنامه خود دارد میگوید: «حتی کسانی که آموزشهایی را برای کمکهای اولیه و آمادگی در برابر حوادث میبینند، میدانند در حین وقوع هر حادثه باید چه رفتاری داشته باشند و به جای تماشا یا فرار کردن میتوانند جان خود و عده زیادی را نجات بدهند.
این آموزشها در هلال احمر به صورت رایگان انجام میشود و همه میتوانند از آن استفاده کنند. ما در هلال احمر شعار زیبایی داریم که میگوید هر خانواده یک امدادگر که ای کاش روزی به آن برسیم یا فراتر از آن بتوانیم بگوییم هر ایرانی یک امدادگر.»