سالمندي، مسألهاي رو به رشد
روز جهانی سالمندان نیز گذشت ولی پدیده سالمندی در حال غلبه كردن بر مسأله جمعیت و جامعه ایران است و هر روز بیش از پیش مشكلات خود را نشان خواهد داد. البته جای خوشبختی است كه تعاریف سالمندی در حال تغییر است، ولی معلوم نیست كه این تغییر برای ایران كاربردی داشته باشد. در حال حاضر، افراد بالای 65سال را سالمند مینامند كه نیروی خارج از عرصه كار و اشتغال محسوب میشوند و با مشكلات خاص خودشان درگیرند. ولی با توجه به بهبود زندگی و بهداشت، در جوامع توسعهیافته، مجامع جهانی در حال تجدید نظر در این رقم هستند و شاید 75 یا 80 سال به بالا را سالمند تلقی كنند. ولی گمان نمیرود كه ما در آینده نزدیكی بتوانیم این حد از شرایط را پیدا كنیم.
با اینحال، پدیده سالمندی در حال پیشرفت است و دیر یا زود به معضلی اساسی در جامعه ایران تبدیل خواهد شد. اكنون حدود 10درصد جمعیت كشورمان را افراد بالای 65 سال تشكیل میدهند. تعداد آنان در دو دهه گذشته چندینبرابر شده است و برآورد میشود كه تا سه دهه آینده این نسبت به رقم حتی 28درصد نیز برسد كه بسیار بالاست. رشد جمعیت سالمند حدود سه برابر رشد جمعیت کل است و در آینده نیز این نسبت خیلی بیشتر خواهد شد. درواقع در آینده نه چندان دور و هنگامی كه در خیابان راه میرویم، از هر چهار نفر، یك نفرشان سالخورده و سالمند خواهد بود! اگر از امروز برنامهریزی نشود، فردا خیلی دیر خواهد بود. مشكلات ناشی از این وضع چگونه است؟
نخستین مسأله، مشكل بهداشت و درمان است. طبق قاعده پزشکی، بیشترین هزینههای درمانی برای كودكان زیر دو سال و افراد بالای 60سال است. در واقع نظام بیمهای از دو سالگی تا 60سالگی پول میگیرد كه از 60سالگی تا مثلا 80سالگی هزینه كند. نظام بیمهای ایران در حال حاضر نیز با بحران مواجه است، چه رسد به زمانی كه نسبت جمعیتی سالمندان سهبرابر فعلی شود.
نه فقط بیمه درمان، بلكه بیمه تأمین اجتماعی و بازنشستگی با بحران جدی مواجه خواهد شد. بازنشستگی با 30سال سابقه، یعنی در 50سالگی بازنشسته شدن و تا 80سالگی پول گرفتن، یعنی 30سال كار، 30سال دریافت مقرری بازنشستگی؛ این وضعیت غیر ممكن است. باید تغییرات جدی در مقررات بازنشستگی ایجاد كرد. یا پرداختهای دوران بازنشستگی دقیقا معادل ارزش كسور بازنشستگی در دوران خدمت باشد. در غیر اینصورت ورشكستگی صندوقهای بازنشستگی قطعی است.
مشكل مهم دیگر سالمندان، روابط اجتماعی است. اكنون و با كوچكشدن تعداد اعضای خانواده و سبك زندگی جدید از حیث آپارتماننشینی و محدود شدن اعضا به پدر و مادر و فرزندان در خانواده هستهای، زندگی سالمندان در روابط اجتماعی خود دچار مشکل خواهد شد و تنها بودن آنان را اذیت خواهد كرد. تعاریف جدید از چگونگی پر كردن اوقات فراغت سالمندان، مسأله خانههای سالمندان، استفاده از تواناییهای آنان در امور مدنی و موارد مشابه بهعنوان موضوعات در دستور كار برای سیاستگذاری درباره پدیده سالمندان باید مورد توجه قرار گیرد.
انتظار میرود كه كمیته مطالعاتی و برنامهریزی ویژهای برای توصیف و تحلیل وضعیت فعلی سالمندان و چشمانداز آینده آنان تشكیل و كلیه نیازهای قانونی، مالی، درمانی، اوقات فراغت و ارتباطات اجتماعی آنان تعیین و سپس طی فرآیندی زمانبندی شده اجرا شود. در غیر اینصورت، هر روز كه بگذرد، فرصتهای برنامهریزی را از دست خواهیم داد و دیر یا زود به جایی خواهیم رسید كه با مشكل و مسألهای اساسی روبهرو میشویم كه امكان چندانی برای حل آن نیز نخواهیم داشت.