شهرام شهیدی
سنگ اول:
خدابیامرز عمران صلاحی یک عبارتی داشت که به نظرم خیلی جالب بود. گاهی پیش میآمد جایی باشیم و خطیبی، سخنرانی یا استاد مدعوی حرفی میزد که خودش فکر میکرد جدی است ولی مخاطبانش را به خنده میانداخت.
اینجور مواقع عمران صلاحی میگفت این حرفش طنز غیرعمد بود. یک ستون طنزی هم به همین نام منتشر میکرد. حالا چرا یاد این عبارت آن شادروان افتادم؟
چون دیدم وزیر بهداشت کشورمان در نامهای به وزیر بهداشت هند با تأکید بر اینکه مدیریت پاندمی کووید-۱۹ جز با همدلی و همکاری همه کشورها میسر نیست، آمادگی ایران را برای ارایه کمکهای فنی، کارشناسی و تجهیزاتی به این کشور برای مهار کرونا اعلام کرد.
نمیدانم چرا خیلی بیدلیل یاد این لطیفه قدیمی افتادم. پسر یکی در چاه افتاد. پدر بر فراز چاه رفت و گفت «جان پسر، جایی نرو تا من بروم طناب بیاورم و تو را بیرون بکشم!»
سنگ دوم:
دوستی زنگ زد که ماجرای نامه وزیر بهداشت به وزیر هندی و اعلام آمادگی برای کمک به مها رکرونا در هند را شنیدهای؟ گفتم بله و اتفاقا داشتیم با دوستان در مورد همین حرف میزدیم. نظر تو چیست؟
رفیقم جواب داد که راستش با این وضعیت مهار کرونا در ایران من هم مثل تو یاد لطیفه دیگری افتادم که شخصی به دوستش گفت چشمم خیلی درد میکند؟ راهی به نظرت میرسد که از این درد خلاص شوم؟ دوستش پاسخ داد: «هیچ چیز مثل تجربه نمیشود؛ تجربه برای بشر بهترین دانش است. الان تجربهام را برای مقابله با این درد در اختیارت میگذارم. راستش را بخواهی پارسال دندانم درد میکرد. کشیدمش!»
حالا به نظرت انتقال تجربه ما به هند هم همین قدر درد خواهد داشت؟
سنگ سوم:
وزیرخارجه چین گفته دموکراسی کوکاکولا نیست. ما با ایشان بسیار موافق هستیم.
شهرونگ هم بر همین اصل تأکید دارد که دموکراسی کوکاکولا نیست و اگر از ما بپرسند خب پس این دموکراسی چیست؟
پاسخ خواهیم داد: اینجور که وضعیت دنیا را رصد میکنیم، به نظر میرسد دموکراسی کشک است!