«بِرادوی» بنگاهی تجاری است
گفتوگو با جلانی آلاندین، بازیگر تئاتر و سارا بلامی، کارگردان هنری
[مترجم: فرشته کیانی] تأثیر قوم و تبار و تبعیض نژادی بر آفریقایی-آمریکاییهایی که در تئاتر جهان کار میکنند، چه بوده است؟ دنیا چگونه باید تغییر کند؟ این پرسشها از زمان کشتهشدن جورج فلوید، احمد آربری (جوان بیستوپنج ساله سیاهپوست که بیستودوم فوریه هنگام ورزش در پارکی در شهر برانزویک، دو مرد سفیدپوست او را با شلیک گلوله کشتند)، برونا تیلور (تکنیسین پزشکی اورژانس آفریقایی-آمریکایی، بیستوشش ساله که افسران اداره پلیس در تاریخ سیزدهم مارس ٢٠٢٠ او را به ضرب هشت گلوله از پا درآوردند) و اعتراضات سراسری به بیعدالتی نژادی که همچنان ادامه دارد، مجددا و با شور و حال بیشتری مطرح شده است. دو چهره آفریقایی-آمریکایی تئاتر، نظریات خود را در این زمینه به اشتراک میگذارند.
جلانی آلاندین، بازیگر تئاتر: خواستههایمان را روی میز میگذاریم
مردم مدام میپرسند سخن بر سر چیست؟ پرسشی بسیار اندوهبار و نژادپرستانه. سخن همانی است که همواره بوده است؛ از زمانی که نخستین برده پا بر خاک پرارزش این سرزمین به فنا رفته گذاشت. پیام این است: بگذار آزاد باشیم (عنوان پنجمین آلبوم روبن ویلسون، نوازنده اُرگ سیاهپوست آمریکایی).
سخن این است که اصلاح را از سیستمهای آمریکایی شروع کنید که بر مبنای دور نگهداشتن سیاهپوستان از دنیای نمایش، سینما و تصویر ساخته شدهاند. تحول را از نظام سرمایهداری، سیاست و برادوی آغاز کنید. سخن این است که فضای گفتوگو را پاکیزه کنید تا بتوانیم کنار شما بنشینیم و از به ثمر نشستن بذرهایی که اجدادمان با هدف شکوفایی کشور کاشتند، لذت ببریم؛ بذرهایی که برای مدتی مدید فقط شما، طبقه ممتاز سفید، حاصل آن را درو کردهاید. من بیستوهفت سالهام و شغلم بازیگری است، اما در تمام دوران کاریام فقط یک بار در برادوی روی صحنه رفتهام. روایتهای بسیاری از رفتارها و سخنان نژادپرستانه در سینه دارم که حقیقتا هیچ علاقهای به آنها ندارم؛ زخمهایی که التیام یافته است. حالا تلاش میکنم از ضربهخوردن خود و همنوعانم در وضع موجود جلوگیری کنم.چگونه چانهزنی کنیم؟ چگونه دوباره شروع کنیم؟ چگونه اشتباهات را اصلاح کنیم؟ ما با خواستههایمان پای میز مذاکره میآییم. خواستههای من در سه کلمه خلاصه میشود: گفت و شنود، تشریک مساعی و اهمیتدادن به مشکلات. در صورت محققشدن این خواسته میان سیاهپوستان، هنرمندان رنگینپوست و سفیدپوستان تعامل برقرار میشود. بدون تهیهکنندگان، نویسندگان، کارگردانان، طراحان حرکات موزون، مدیران صحنه و بازیگران نمایشی روی صحنه نخواهد رفت، اما این موقعیتهای شغلی نصیب چه کسانی میشود؟ چرا در آمریکا با کمبود تهیهکننده، نویسنده، کارگردان، طراح حرکات موزون و مدیر صحنه سیاهپوست و رنگینپوست مواجهیم؟ چرا اغلب سیاهپوستان و رنگینپوستان پس زده میشوند؟
هنرمندان سفیدپوست پیش از موفقیتهای بزرگ، بارها و بارها فرصت آزمون و خطا دارند. این فرصت برای سیاهپوستان و رنگینپوستان یکبار است و این ناعادلانه است
زمانی که ما درباره برادوی حرف میزنیم، یک چیز را هرگز نمیتوان از آن جدا دانست و آن دلار آمریکاست. برادوی بنگاهی تجاری است. آنگونه که دریافتهام برادوی باید پولساز باشد، اما سالهاست برادوی به ما گوشزد میکند تهیهکنندگان، نویسندگان، کارگردانان، طراحان حرکات موزون، مدیران صحنه و بازیگران سیاهپوست و رنگینپوست پولساز نیستند؛ باوری اشتباه و نژادپرستانه که به معنی از دستدادن فرصت بهرهبردن از قدرت همکاری است.چه تعداد از هنرمندان سفیدپوست پیش از موفقیتهای بزرگ، بارها و بارها فرصت آزمون و خطا دارند؟ این فرصت برای سیاهپوستان و رنگینپوستان یکبار است و این ناعادلانه است.علاوه بر این، اگر شما عمیقا باور دارید هنرمندان سیاهپوست و رنگینپوست از مهارتهای لازم برخوردار نیستند، پس امکاناتی برای آموزش آنها فراهم کنید؛ من علاقهمند به ساختن، رشد و بالندگی هستم. مرا دعوت کنید تا یاد بگیرم. سپس به من فرصت دهید روی صحنه بروم، بیش از یکبار و بدون اینکه مرا در تنگنا قرار دهید؛ زیرا حقیقت ماجرا این است که شما به دنبال بهانه برای به زیر کشیدن ما هستید.آخر از همه آنکه دلم میخواهد توجه بیشتری ببینم؛ آرزویی که ممکن است ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد، اما این از آداب اولیه روابط انسانی است که آدمها اغلب از آن عبور میکنند. هنوز وقتی در شبکههای اجتماعی مرا متهم به توهین نژادی در نمایش Frozen (اقتباس تئاتری از انیمیشن محبوب و پرفروش دیزنی که در برادوی روی صحنه رفت و جلانی آلاندین در آن ایفای نقش کرد) میکنند؛ من باید آن را ببینم، کارم را مطابق انتظار انجام دهم و این مسائل را بررسی نکنم تا بعد؟! بهتر است بیشتر توجه کنیم.
سارا بلامی، کارگردان هنری: هنرمندان سیاهپوست زخمخورده! به خانه برگردید
چندسال پیش، نقدی برای نمایشی نوشتم که با صحنهای در مینیاپولیس آغاز میشد که در آن افسر پلیس مرد جوانی را میکشت و سپس شهر در آتش میسوخت. در آن زمان، من با خود میگفتم هرگز چنین چیزی در مینیاپولیس اتفاق نمیافتد. یا در آن زمان احتمال نمیدادم چنین اتفاقی در آنجا رخ دهد. منظورم این است که مطمئنا پلیس خشونت دارد، اما نه در حد به آتشکشیدن شهر، اما حالا ما در این موقعیت قرار گرفتهایم. با این حال فکر میکنم مردم این اتفاقات را میبینند. افرادی را میبینم که از یکدیگر مراقبت میکنند و جامعه را به حرکت درمیآورند. فکر میکنم ما به تمرکز عمیق بر حل مسائل نژادی و توجه به آسیبپذیرترین افراد نیاز داریم؛ مدتی است به این مسأله آگاهیم، اما بسیار خوشحالم که بیشتر مردم در سراسر کشور فهمیدهاند که مینهسوتا آزمون دشوار نابرابریهای بسیار عمیق برای سیاهپوستان آمریکایی است، نابرابری در زمینههایی چون مسکن، کار، بهداشت، مجازاتها و….طبق روال متداول کار هنریام را برای و درباره سیاهپوستان آغاز کردم و همه استقبال کردند. فرصت یافتم تا مورد توجه باشم، تلاش و آزمون و خطا کنم و امکاناتی در این راه به من داده شد که بسیاری از آن برخوردار نشدند. اما حالا، ما هنرمندان رنگینپوستی را میبینیم که به سازمانهای تئاتری، که با هدایت سفیدپوستان شکل گرفته است، نزدیکند.من پیرامون سفیدپوستان قدرتمند و اِعمال نفوذ سرمایه رشد نکردهام، بنابراین انواع بیعدالتی را که این هنرمندان بااستعداد در تئاترهای سفیدپوستان دیدهاند، تجربه نکردهام.
برای تئاتر سیاهپوستان سرمایهگذاری کنید. تئاتر سیاهان زنده و جوشان است، اما برای آن سرمایهگذاری نمیشود
فکر میکنم بین کسانی که به نوعی وابسته به سازمانها هستند و آنهایی که بهعنوان عوامل آزاد فعالیت میکنند، تنشی بنیادی وجود دارد.مفتخرم به اینکه هنرمندان سیاهپوست در تئاتر آمریکا پا بر جایند. مردم اکنون خطابه انتقادی آگوست ویلسون را در کتاب «The Ground On Which I Stand» (کتابی انتقادی درباره تئاتر) درک میکنند. من این کتاب را بیش از چهل بار در طول دوران کاریام خواندهام. آنچه درباره قیام جمعی اخیر هنرمندان سیاهپوست -که نمایندگان آزاد آن را پیش میبرند، هنرمندان منحصربهفردی که در تئاترهای محلی و برادوی کار میکنند- دریافتهام این است که به نظر میرسد آنها به دنبال جایگاهی هستند که دستوری و فرمایشی نباشد و برایشان نسخه نپیچند. آنها جایگاه واقعی خودشان را طلب میکنند، نه اینکه برایشان تعیین تکلیف شود.آگوست ویلسون خواستار ادغام تئاتر سیاهان با تئاتر سفیدپوستان نبود. او میگفت: «برای تئاتر سیاهپوستان سرمایهگذاری کنید. تئاتر سیاهان زنده و جوشان است، اما برای آن سرمایهگذاری نمیشود.» من از هنرمندان مستعد سیاهپوست، کسانی که در تلاش برای بازگشت به خانه خود، برادوی، زخم خوردهاند، دعوت میکنم به نهاد ما -جایی که میتوانیم آنها را پرورش دهیم- بیایند و در آنجا سرمایهگذاری کنند؛ ما واقعا به کمک آنها نیاز داریم. من میان تئاتر سیاه و نمایشنامههایی که سیاهپوستان در آن ایفای نقش میکنند، فرق قائلم. در تئاتر سیاهان همیشه بر عدالت و تعالی اجتماعی تأکید میشود، در صورتی که نمایشهایی که سیاهپوستان در آن نقش ایفا میکنند، ممکن است به جامعه سیاهپوستان آسیب بزند.اگر سازمانهای سفید در راه آگاهیبخشی، آموزش و فعالسازی مخاطبان سفیدپوست کوشا باشند، به ما در پیمودن این راه طولانی به سمت هدف کمک خواهند کرد؛ هدفی که سوقدادن مخاطب سفیدپوست به سمت گفتن از سپیدی است. ما آستینها را بالا میزنیم و با سفیدپوستان برای برقراری عدالت نژادی و مبارزه با برتری سفیدی و اندیشه ضد سیاهان همکاری میکنیم.