مدال قهرمانی؛ کلید آزادی زندانیان
گفتوگو با «ملیحه حصارخانی» قهرمان پارا وزنهبرداری کشور که پویشی خیرخواهانه راهاندازی کرده است
«ملیحه حصارخانی» یکی از قهرمانان ورزشی تهران است که با حراج گذاشتن مدال قهرمانی پارا وزنهبرداری خود پویش جدیدی را در کشور به راه انداخته است. او بعد از اینکه یکی از مدالهای خود را در یک حراجی به ارزش110 میلیون تومان فروخت، و تعدادی از زندانیان جرائم غیرعمد استان اصفهان را راهی خانه کرد. حالا ملیحه از همه دوستان ورزشکار و قهرمان خود دعوت کرده تا با حراج گذاشتن مدالهای قهرمانی آویزان از سینه دیوار خانهها به پویش او پیوسته تا بستر آزادی زندانیان بیشتری در کشور رقم بخورد، چون معتقد است با این کار هرکدام از قهرمانان ورزشی میتوانند قهرمان زندگی این افراد شوند.
8 ماه بیشتر نداشت که به دلیل تب شدید از ناحیه پای راست دچار فلج اطفال شد. همین مسأله باعث شد تا قصه زندگی ملیحه بالا و پایینهای خاص خودش را داشته باشند. بچه اول خانواده است بعد از این اتفاق پدر و مادرش همه دار و ندارشان را صرف بهبود وضع او کردند، اما کار از کار گذشته بود. هرچند جراحیها به بهبود وضع ملیحه کمک کردند اما عصا و کفشهای بریس همراه کودکانههای او شد: «کلاس اول بودم، بریس سنگین بود، به خاطر همین مادرم اغلب مرا بغل میکرد و به مدرسه میبرد تا اینکه یک روز «لاله عباسی» مدیر مدرسه جلوی مادرم ایستاد و گفت اجازه بده روی پاهای خودش بایستد تا کی قرار است شما همراه او باشید؟ مادرم گرچه دلش طاقت نمیآورد اما انگار این حرف مثل تلنگری او را تکان داد. عصر با اینکه قول داده بود سراغم بیاید نیامد و من برای اولین بار تمام مسیر مدرسه تا خانه را با عصبانیت تمام و اشک چشم پیاده طی کردم.»
از نمره ورزش معاف بودم
یکی از بدترین و تلخترین خاطرههای کودکیاش به زنگهای ورزش و نمره این درس در کارنامهاش برمیگردد: «به دلیل این معلولیت نه اجازه ورزش کردن داشتم، نه نمره ورزش. جای نمره این درس، کلمه معاف قرار میگرفت و مایه عذاب من بود. استدلال معلمان و آموزشوپرورش از معافیت، حفاظت از من در برابر آسیبهای احتمالی بود، اما این دلیل و منطق دردی از من دوا نمیکرد چراکه تمام زنگهای ورزش دوره مدرسه را باید با حسرت ورزش کردن دیگران سپری میکردم و این یکی از تلخترین خاطرات من هست.»
درست است سهمی از زنگ ورزش مدرسه نداشت اما عاشق ورزش بود: «یک روز از معلم ورزشم خواستم یک تست ورزشی از من بگیرد تا تواناییهایم را ببیند و خودم را به او ثابت کنم، ابتدا قبول نمیکرد اما به شرط اینکه انتظار نداشته باشم نمرهای در کارنامه دریافت کنم، پذیرفت. من آن روز تست بارفیکس دادم و نتیجه کارم برای معلم باور کردنی نبود. یکی از همکلاسیهایم به نام «آزاده مرادی» هم که حکم همراه همیشگی مرا داشت و این دوستی همچنان ادامه دارد از مشوقهای اصلی من در ورزش بود و با برگزاری مسابقههای دونفره مچاندازی همیشه به من یادآوری میکرد که دستهای قوی دارم.»
فصل جدید زندگی
فصل تازه زندگی او وقتی جوانه زد که بنا به دلایلی سال دوم دبیرستان تصمیم گرفت بیخیال درس و مدرسه شود، اما به جای درس خواندن، فعالیتهای ورزشی را در برنامه خود جایگزین کرد: «از رشته شنا، آنهم بهصورت تفریحی در سئانسهای محدودی که در اختیار معلولان بود شروع کردم. بعد کمکم با رشته ویلچررانی آشنا شدم، ویلچررانی هم شامل دوها میشد هم رشتههای میدانی، 6 دوره در این رشته قهرمان کشور شدم در رشته پرتاپ نیزه هم مقام سوم را کسب کردم اما کمکم این رشته برچیده شد. این مسأله باعث شد تا دوباره به فکر ادامه تحصیل بیفتم این تصمیم همزمان شد با ازدواجم اما با توجه به همراهی و پشتیبانی همسرم خللی در آن وارد نشد.»
بعد از اخذ دیپلم، مقطع کاردانی و کارشناشی را در رشتههای تربیت بدنی و مدیریت فرهنگی و ورزش دانشگاه علمی- کاربردی رعد به پایان میرساند و برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد به دانشگاه شهید بهشتی میرود: «درحالیکه مشغول تحصیل در رشته مدیریت ورزشی گرایش بازاریابی ورزشی در دانشگاه شهید بهشتی بودم به تشویق دوستانم بهصورت حرفهای وارد رشته پارا وزنهبرداری شدم، البته قبل از این بهعنوان مربی بدنسازی معلولان در باشگاه پیام مشغول شده بودم دورهای سخت به لحاظ عدم باور همنوعانم، کسی قبول نمیکرد یک فرد معلول بتواند مربی خوبی باشد اما من مثل همیشه کوتاه نیامدم و با تمرینات و برنامههای خوبی که به ورزشکاران میدادم ثابت کردم ما تواناییهای زیادی داریم و این تواناییها باید اول از سمت خودمان باور شود. کمکم به تعداد شاگردانی که در کلاس من ثبتنام میکردند افزوده شد و این شروعی شد برای تشکیل اولین تیم پارا وزنهبرداری تهران. با تأمین اسپانسر و تمرینات سخت موفق شدیم در مسابقات استانی عنوان سوم تیمی را کسب کنیم. خودم نیز عنوان دوم این رقابتها را کسب کردم. سال دوم فعالیت ما در این رشته همراه شد با شیوع بیماری کرونا، گرچه تمرینات تیم و خودم تحتتأثیر این شرایط قرار گرفت اما موفق شدم عنوان دوم رقابتها را از آن خودم کنم.»
حراج مدالها به نفع زندانیان
ملیحه حالا مجموعهای از مدالهای افتخارآفرین مسابقات ورزشی استانی و کشوری را در گنجه خانهاش دارد. مدالهایی که هرکدام قصه تلاشهای او را در این سالها روایت میکند اما قرار گرفتنشان در گوشه خانه او را راضی نمیکرد، بنابراین تصمیم گرفت این مدالها را در مسیر آزادی زندانیان جرائم غیرعمد به حراج بگذارد: «اخلاق در کشور ما حرف اول را میزند و ورزشکاران الگوهای افراد جامعه هستند. هر ورزشکار برای کسب یک مدال تلاش بسیاری میکند خیلی از این مدالها امروز در طاقچه خانهها خاک میخورد درحالیکه میتواند گره از زندگی انسانهای زیادی باز کند. من تصمیم گرفتم پویشی راه بیندازم و طی آن با حراج گذاشتن این مدالها، لبخند را میهمان صورت انسانهایی کنم که این روزها بهخاطر ناتوانی در تأمین مبالغ بدهکاری خود، زندگیشان پشت میلههای زندان میگذرد.»
ملیحه استارت این کار را در یک برنامه تلویزیونی آن هم در ماه مهربانی خدا میزند: «قرار بود در این برنامه تلویزیونی قصه زندگی من و همسرم بهعنوان زوجی که در آن یکی از طرفین فاقد معلولیت هستند و طرف دیگر دارای معلولیت ساخته شود اما این موضوع از طرف همسرم تأیید نشد چون معتقد بود اتفاق خاصی در زندگی ما رقم نخورده و خوشبختی ما حاصل یک تفکر سالم است بنابراین تصمیم گرفتم این برنامه شروع هدف و آرزویی باشد که در سر داشتم. در این برنامه مدال قهرمانی پارا وزنهبرداری خود را بردم و از اسپانسرها و حامیان دعوت کردم با خرید آن به آزادی زندانیان کمک کنند. حاصل این کار جمعآوری مبلغ 110میلیون تومان شد که این مبلغ را فقط یک بانو به نیت آزادی 5 زندانی اهدا کرد .»
ترویج ورزش پهلوانی و قهرمانی
ملیحه حالا گرچه آن مدال را دیگر ندارد اما دلش آرام گرفته و انگیزهاش برای کسب مدالهای بیشتر و گرهگشاییهای بزرگتر از مشکلات همنوعانش بیشتر شده است: «من با این کار قصد ترویج مهربانی، گذشت و همدلی در جامعه داشتم چیزی که جامعه امروز ما شدیدا به آن احتیاج دارد. پیشینه ورزش در کشور ما نشان میدهد که اخلاق و منش پهلوانی بر همه چیز در وجود یک ورزشکار غلبه دارد و ما باید این بعد را در میان جامعه ورزشکار تقویت کنیم.»
او علاوه بر این احساس مسئولیت اجتماعی در قبال همنوعانش همیشه قدردان زحمات کسانی است که کمک کردند تا پلههای موفقیت و ترقی را آسانتر طی کند و با اهدای یکی از مدالهای قهرمانی که کسب کرده بود به پدرومادرش از آنها بهعنوان قهرمان زندگیاش تقدیر کرده است: «اگر حمایتهای پدر، مادر، همسر، برادرها، خواهر و حتی پسر کوچکم نبود امکان طی این مسیر برای من بهراحتی مقدور نبود. اساتیدی چون آذرنیازاده، حسن محمودآبادی، دکتر محمدپورکیانی، دکتر برومند، دکتر سیدعماد حسینی و استاد بهزاد هنرور فرزانه شوقی و مریم پیش نمازی. همچنین مدیر دوره دبستان لاله عباسی همهوهمه به من آموختند چگونه تواناییهایم را باور کنم، روی پای خودم بایستم و در هر شرایط فکر همنوعانم باشم.»
پویشی که ملیحه حصارخانی به راه انداخته میتواند همراهان زیادی داشته باشد از قهرمانان پارالمپیک گرفته تا قهرمانان المپیک، قهرمانان مسابقات جهانی و همچنین قهرمانان مسابقات کشوری کسانی که میتوانند با حراج مدالهای قهرمانی خود قهرمان زندگی آدمهای زیادی شده و پایانی بر انتظار چشمهای گریان شوند.