منزل علامه حکیمی
مگر آن کفشها میتوانست به غیر از پاهای علامه در پای دیگری باشد؟ و آن عصا جز دستان وصی دکتر شریعتی… و آن ساک دستی رحیل….؟
صفحه منتسب به علامه محمدرضا حکیمی امروز عکسی از منزل او منتشر کرد که زیر آن نوشته بود: «منزل علامه محمدرضا حکیمی (رحمةالله علیه)ساعاتی پیش…
آنقدر مجذوب عکس شدم که متوجه گذر زمان نشدم. مگر خانه صاحب الحیاة میتوانست غیر این باشد؟ مگر آن کفشها میتوانست به غیر از پاهای علامه در پای دیگری باشد؟ و آن عصا جز دستان وصی دکتر شریعتی… و آن ساک دستی رحیل….؟
او آنچنان زیسته بود که آنچنان گفته بود. الحیاة را زندگی کرده بود و در کنار ما بود و افسوس که افسانهسرای دیگری هم رفت.یک انقلابی اصیل که آنچه را دریافت، نوشت و آنچه را که نوشت عمل کرد.
استاد حکیمی، الحیاة را یک کتاب انقلابی معرفی میکند. از نظر او انقلاب تغییر احوال ملت است، نه تغییر اشخاص دولت. یعنی هرگاه احوال ملت از ظلم به عدل، از بیکرامتی به کرامت و از اختناق به آزادی تغییر یابد، انقلاب پدید آمده است. اسلام از نظر او دینی انقلابی است و قرآن انقلابیترین کتاب موجود در دست بشر و ملاک پدید آمدن یک انقلاب راستین انسانی است. هر جا حقوق انسانها، عدالت و آزادی متزلزل شود، انسانهای آزاده و توده مظلوم مردم به حرکت درمیآید، ایثار میکند و حتی شهید میدهد تا بنیاد ظلم و بیحرمتی را واژگون کند.
از نظر حکیمی، الحیاة به عنوان کتابی انقلابی و انقلابگرا، دعوت به اجرای عدالت تا حد «منهای فقر» میکند و با توجه به احادیث معتبری که فقر را زاییده تکاثر متکاثران و غنای وافر توانگران دانسته، روشن میشود که احادیث اسلام در مسائل فردسازی و جامعهپردازی، وحدت نظر دارند و به این آثار باید به چشم علمی نگریست، نه فقط قدسی.
به عکس بار دیگر خیره میشوم. انعکاسی از آنچه که از آن دوریم اما به ما خیلی نزدیک است!