میخواست غصههایش را فراموش کند. مدتی بیکار شده بود. برای همین حال و روزش خوب نبود و عصرها برای فراموش کردن مشکلاتش به پیادهروی میرفت. آن روز هم مثل همیشه برای پیادهروی رفت اما یک اشتباه او را تبدیل به قاتل کرد. وقتی چهره مردی را با دوستش اشتباه گرفت و روی شانه او زد، هرگز تصور نمیکرد که این اشتباه، زندگیاش را تباه کند.
به گزارش خبرنگار شهروندآنلاین؛ او حالا باعث مرگ یک نفر شده و از اینکار بهشدت پشیمان است. در دادسرای جنایی پایتخت اشک میریزد و هنوز هم از این اتفاق شوکه است. خودش را بدشانس میداند و میگوید که هیچوقت در زندگیاش بخت با او یار نبوده و در نهایت بهخاطر همین بدشانسی تبدیل به یک قاتل شد. او در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای این جنایت را روایت کرد:
چه شد که دست به قتل زدی؟
مشروب خورده بودم و از خانه بیرون زدم تا کمی حالوهوایم بهتر شود. خیلی ناراحت و افسرده بودم. نمیدانستم باید چکار کنم. گفتم شاید مثل همیشه پیادهروی کنم و کمی حالم خوب شود. ولی مقتول را با دوستم اشتباه گرفتم و همین سرآغاز یک درگیری مرگبار شد.
چرا حالت بد بود؟
بیکار بودم. پول نداشتم. همهچیز هم که مرتب دارد گران میشود. نمیدانستم باید با مشکلات مالیام چطور سر کنم. در کل من آدم بدشانسی هستم. همیشه به هر دری زدم با شکست مواجه شدم. بهخاطر همین بدشانسیام هم دست به قتل زدم.
چطور مقتول را کشتی؟
نمیخواستم او را بکشم. اصلا قصد قتل نداشتم. یک لحظه وقتی مقتول را دیدم از نیمرخ فکر کردم دوستم بهزاد است. خیلی شبیه او بود. با دست محکم به شانهاش زدم. میخواستم با او شوخی کنم. ولی وقتی برگشت فهمیدم او را اشتباه گرفتهام، اما او بد نگاهم کرد. گفتم چرا بد نگاه میکنی، خب اشتباه گرفتهام. همین باعث شد که با هم درگیر شویم. من هم در درگیری یک ضربه چاقو به دستش زدم و فرار کردم. نمیدانستم کشته میشود.
چطور دستگیر شدی؟
اعضای محل مرا شناخته بودند. گویا مقتول میخواست به یک سوپرمارکت برود و خرید کند. صاحب سوپرمارکت مرا میشناخت. برای همین مرا به پلیس لو داد. وقتی مقتول یک روز بعد از زخمیشدنش فوت شد، مرا دستگیر کردند.
پشیمانی؟
خیلی پشیمانم. اصلا باورم نمیشود قاتل شدهام. امیدوارم خانواده مقتول مرا ببخشند. هنوز هم نمیدانم باید چکار کنم. بیدلیل جان یک نفر را گرفتهام و خودم هم زندگیام تباه شده است. باید به انتظار اعدام بنشینم. این هم از همان بدشانسیهای زندگیام است که تمام نمیشود.