ای کاش ما را فراموش نمی‌کردند

خانواده محسن محروقی پس از 2 سال همچنان به دنبال نشانه‌ای از این پسر گمشده هستند

هنوز هم دلخوش به یک نشانه یا سرنخی از محسن هستند. همچنان هیچ اثری از این گرافیست جوان نیست. خانواده‌اش دیگر تاب و تحمل‌شان را از دست داده‌اند. پدر محسن چشمانش به در خشک شده است. با هر زنگ و هر صدایی از جا می‌پرد و فریاد می‌زند که حتما محسن برگشته؛ خواهرش از بس به دادسرا و پلیس آگاهی رفته، خسته شده؛ با این حال پرونده همچنان سر به مُهر باقی مانده است. می‌گویند که آنها را فراموش کرده‌اند. نه مظنونی دستگیر شده و نه سرنخی از این پسر پیدا شده است. با این حال این خانواده هنوز هم چشم‌انتظار نشانه‌ای از محسن هستند.

سیما فراهانی _ شهروند آنلاین؛ محسن محروقی، گرافیست جوانی بود که 18 سال سابقه کار در بخش فنی مطبوعات داشت. مغرب، صاحب قلم، همشهری سرنخ، روز ورزش، دنیای فوتبال و توسعه روزنامه‌هایی هستند که او در آنجا به‌عنوان گرافیست کار می‌کرد و دو سالی هم در روزنامه شهروند مشغول به کار بود، اما از دو ‌سال پیش به‌ عنوان تکنیسین برق در کارخانه سیمان پردیس شاغل شد. اشتغال در کارخانه سیمان پیشنهاد برادران همسرش بود که در آنجا مدیر و سرپرست بودند.

کاش خبری از محسن شود

محسن محروقی خرداد سال 99 بود که یک شب از خانه بیرون رفت و هرگز بازنگشت. روند رسیدگی با گذشت دو سال هنوز در جریان است اما بدون هیچ نتیجه‌ای. ناپدیدشدن محسن عذابی تلخ بر دل خانواده‌‌اش گذاشته است. چشم‌انتظار سرنخ یا ردی از محسن هستند. انتظار دیدن محسن برای خانواده‌اش ویران‌کننده است. زندگی‌شان درست از همان شبی که محسن رفت و برنگشت، نابود شد. هیچکس در خانه آنها نمی‌خندد. هیچکس دیگر شاد نیست. پدر، مرتب محسن را صدا می‌زند. با وجود آلزایمری که دارد، ولی محسن را از یاد نبرده است. روزی نمی‌شود که از خانواده‌اش سراغ محسن را نگیرد. حتی گاهی اوقات هذیان می‌گوید و با خوشحالی ادعا می‌کند که با محسن حرف زده است.

خواهرش در گفت‌وگویی تازه با خبرنگار «شهروند» می‌گوید: «هیچ خبری از برادرم نیست. در این میان وقتی با همسر محسن به خاطر دیدن بچه‌اش درگیر شدیم، باید به دادگاه برویم. او از ما شکایت کرده است. اتفاقا همین چند روز پیش به شعبه دو جزایی دادگاه رفتم. همسرش چون هیچ حرفی نمی‌زد و اجازه نمی‌داد ما بچه را ببینیم، ما هم عصبانی شدیم. او حاضر نیست با ما روبه‌رو شود. حتی حکم دیدن بچه را گرفتیم اما با حکم هم اجازه نمی‌دهد ما او را ببینیم. دو سه روز پیش بود که به دادسرای بومهن رفتم. میخواستم ببینم چه خبر شده است. ما حالا همه امیدمان به پلیس است. کاش کاری برای ما انجام دهند. کاش بتوانیم یک خبر از محسن بگیریم. ای‌کاش این پرونده با جدیت بیشتری پیگیری می‌شد.»

می‌گویند شاید خودش رفته باشد

اشک می‌ریزد و ادامه می‌دهد: «البته که ما از ادامه تحقیقات ناامید شدیم. زمانیکه محسن ناپدید شد، همسرش ادعا کرد محسن از طرف کارخانه ماموریت دارد. هربار ادعاهای همسرش تغییر می‌کرد، تااینکه متوجه شدیم هیچ ردی از محسن نیست و همسر و برادرهای همسرش او را آخرین‌بار اول ‌تیرماه دیده‌اند که لباس کار به تن داشت. تنها چیزی که ما می‌دانیم، لباس و گوشی محسن در کارخانه جامانده است. در این مدت خانواده همسرش می‌گفتند که اعلام مفقودی کرده‌اند و پلیس پیگیر کارهایش است، اما بعد از مدتی متوجه تناقض‌گویی‌هایشان شدیم و تصمیم گرفتیم خودمان طرح شکایت کنیم.

در همین بین هم متوجه شدیم همسرش نفقه و مهریه‌اش را به اجرا گذاشته  است. ما از پلیس می‌خواهیم حداقل یک مظنون بازداشت کنند. همسرش اصلا به دنبال کار و پرونده محسن نرفته است. این همه حرف ضدونقیض زده است. محسن انگار مثل یک روغن در زمین حل شده است. تنها خواسته‌مان این است که قاضی، مظنونان را تحت فشار بگذارد تا حرف بزنند. اصلا هیچ حدسی نمی‌توانم بزنم. به ما می‌گویند شاید خودش رفته باشد. ولی اگر رفته باشد باید حداقل تا الان ردی از خودش به جا می‌گذاشت.»

از بلاتکلیفی خسته شدیم

محروقی در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «من خودم تا الان چندین بار به پزشکی قانونی رفتم و اجساد گمنام را دیده‌ام. از این وضعیت خسته شده‌ام. نمی‌دانم باید چکار کنم. اگر خودش رفته بود، ورودی خروجی را بیشتر بررسی کنند تا شاید متوجه شوند که رفته است. ما خودمان را اینطور آرام می‌کنیم، اما پدرم قانع نمی‌شود. مرتب هذیان می‌گوید که محسن زنگ زده.

فشار عصبی زیادی را تحمل می‌کند. هر روز که از خواب بیدار می‌شود، می‌پرسد از محسن چه خبر، کجا برویم شکایت کنیم. ما هم سعی می‌کنیم او را آرام کنیم. مادرم همچنان گریه می‌کند. تاب تحمل این دوری را ندارد. می‌گوید محسن مگر می‌تواند دوری پسرش را تحمل کند که من بتوانم. با این حال ما ناامید نمی‌شویم. چشم‌انتظاریم تا شاید ردی از محسن پیدا شود. از بلاتکلیفی و انتظار خسته شده‌ایم. ولی آرزویمان یافتن یک نشانه است.»

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.