هوش مصنوعی یا بمب هستهای؟
گفتوگو با نیلوفر کاظمی، درباره کتاب «راز جاودانگی» که در ژانر علمی تخیلی نوشته و بهتازگی منتشر شده
فاطمه آزادی_شهروندآنلاین: شاید بسیاری از ما هنوز اینمیشینها، سریالها و فیلمهایی همچون«سفرهای گالیور»، «سفر به اعماق زمین» و «بیست هزارفرسنگ زیر دریا» را هنوز به خاطر داشته باشیم. آثاری که با جهان برساخته نویسندگانشان به رویاهایی تحقق بخشیدند که ذهن پرسشگر آدمی همواره در جستوجوی یافتن پاسخ برای آنها بوده است. ادبیات علمی تخیلی فرصتی است برای پیشبینی آینده زندگی انسان و سوالات بیشماری که ذهن بشر را از بدو خلقت به خود مشغول ساخته. گفتوگوی کوتاه پیش رو با نویسنده کتاب «راز جاودانگی» است که در ژانر علمی تخیلی نوشته شده. نیلوفر کاظمی، نویسنده، کارشناس مترجمی زبان آلمانی و روزنامهنگار است که در حوزه زنان و کودکان هم فعالیتهایی داشته. کاظمی پیش از این نیز کتاب «به قطار نرسیدم» را در حوزه دفاع مقدس منتشر کرده بود. کتاب «راز جاودانگی» را نشر «سیب سرخ» در تابستان 1401 وارد دنیای نشر کرده.
در زمان نوشتن رمان چه قدر به فرمِ کار توجه داشتید و آیا برای شما فرم بر مضمون اولویت دارد؟
مسلماً وقتی آماده میشوی برای نوشتن حتماً میدانی چه میخواهی بنویسی و تحت چه قالب و مضمونی قرار است قلم بزنی. قطعاً هر نویسندهای حداقل زمانی را به ورز دادن خمیر مضمون در ذهن و فکرش اختصاص میدهد و باید بگویم برای من این کار ده سال شاید هم بیشتر طول کشید. زمانی که «ب»ی بسم الله را نوشتم برای شروع کار، حداقل هشتاد درصد کار برایم روشن بود و میدانستم چه میخواهم بگویم. با مضمون کارم آشنا بودم و میدانستم قرار است این محتوا را در کدام قالب بریزم. همان ابتدا شروع کردم به تحقیق درباره ژانر علمی تخیلی و آشنایی بیشتر با قواعد وقوانین این ژانر. اما وقتی طرح را تمام کردم و شروع کردم به نوشتن قصه، دیگر فقط به قصه فکر میکردم. حالا مجبور بودم شهرزاد قصهگوی درونم را که قوانین را میدانست آزاد بگذارم تا بال و پر بگیرد و در آسمان خیالم بپرد و واژهها را شکار کند و کنار هم بچیند تا بشود قصه رمان. بعدها در بازنویسی وقت داشتم باز قواعد را نگاه کنم و با قواعد و قوانین ژانر کنار بیاییم، گرچه به عنوان نویسنده آوانگارد ترجیح میدادم با منطق و دلیل خودم بعضی از قوانین از پیشتعیینشده را بشکنم.
در زمان نوشتن، کدام کتابها و فیلمهای علمی تخیلی را دیدید و کدامیک روی شما تاثیرگذار بودند؟
راستش زمانی که شروع میکنم به نوشتن دیگر سعی میکنم هیچ فیلم یا کتابی در این مورد نخوانم چون به جای تاثیر و تشویق امکان دارد از ذوقم برای نوشتن کم کنند. با خودم فکر میکنم خب پس به این موضوع هم پرداخته شده و دیگر نیاز نیست من بنویسم. اما برعکس اینکه رمان یا فیلم مربوط به داستان رمانم را نمیخوانم و نمیبینم. تا میتوانم دنبال مطالب و دستاوردهای علمی از جمله اختراعات و اکتشافات هستم. دستاوردهای علمی را که خصوصا همراستا با موضوع داستانم باشند، روزانه دنبال میکنم و پیگیر هستم. حتی اساطیری را که با محتوا و مضمون کارم هماهنگ هستند، مجدداً میخوانم و از آنها وام میگیرم. چون معتقدم اگر بنا به الهام گرفتن باشد تا پیش از نوشتن هرچه باید دیده و خواندهام و حین نوشتن صرفاً باید متمرکز بشوم روی کار خودم. البته که طی سالیان گذشتهای که به مضمون و موضوع کارم فکر میکردم، یادداشتبرداریهای زیادی کرده بودم و شاید جالب باشد بگویم حاشیه خیلی از کتابهایم نوشتهام: مربوط به مثلا فلان رمان که در ذهن دارم تا اگر نیاز داشته باشم صرفا فقط به آن بخش یا پاراگراف مراجعه کنم.
تحقیقات نویسنده برای نوشتن دریک ژانر بخصوص، چقدر تاثیر گذار است و نویسنده چنین ژانری اصولاً منابعش را چگونه تامین میکند؟
در پیش درآمد پاسخ به این سوال باید متذکر بشوم که قطعاً هر نویسندهای به عنوان خالق جهان داستانش باید کاملاً به جهانی که بناست برای خوانندهاش خلق کند اجحاف و اشراف داشته باشد. از اینرو نویسنده هر سبکی، از رئال گرفته تا مدرن یا فانتزی و… موظف است درباره تاریخ، جغرافیا، فلسفه، جامعهشناسی، روانشناسی و البته ادبیات که جوهره اصلی نوشتن است اطلاع داشته باشد و دائما مطالعه کند. به گمانم مطالعه و مطالعه و مطالعه وظیفه من به عنوان نویسنده است. اما در خصوص اینکه نویسنده علمی تخیلی چقدر ملزم به داشتن تحصیلات آکادمیک، خصوصا تحصیلات علمی مثل فیزیک نجوم یا پزشکی است، از نظر من این تحصیلات با وجودی که میتواند کمککننده باشد اما الزامی نیست. یک نویسنده میتواند با مطالعه کامل و تحقیق درباره موضوعات مورد علاقهاش به همان سطح علمی مورد نیاز برسد. البته که برخی از نویسندگان علمی تخیلی مثل ایزاک آسیموف یا آرتور سی کلارک هستند که در رشتههای علمی مثل بیوشیمی و فیزیک تحصیل کردهاند و این میتواند به طرح مباحث علمی در داستانهایشان کمک بزرگی بکند. و دستآخر اینکه همانطور که خودتان اشاره کردید بسیاری از ما کودکیمان را با داستانهایی چون سفر به ماه بیست هزار فرسنگ زیر دریا و .. گذراندهایم و خواندن همین کتابها برای من محرکی بود برای ورود به ژانر علمی تخیلی. و با افتخار میگویم همچنانکه پیش رفتهام تمام داستانها فیلمها حتی کارتونهای علمی تخیلی را با لذت خوانده و دیدهام، حتی در سنین میانسالی. چرا که عمیقاً معتقدم ما آدمبزرگها واقعا نیاز داریم به خواندن آثار علمی تخیلی برای اینکه بتوانیم سرچشمه تخیل و رویاپردازی و به دنبال آن تفکر را در ذهنمان پویا نگه داریم. شاید از زمانی که کتاب خواندن و تصویرسازی بر اساس داستانهایی که میخواندیم را کنار گذاشتیم و ذهنمان را سپردیم دست فیلمسازان تا به جای ما، تصویر کنند و برایمان تصویر بسازند، جامعه دچار بیماری آلزایمر شد.
بعد از خواندن کتاب آنچه به ذهن ما میرسد این نکته است که نویسنده درصدد است مسألهای را برای ما طرح کند و آن آگاهی و دانشی است که علم زیر گستره آن است اما زمانی که علم در الویت قرار میگیرد، از توجه و اهمیت به وجود انسان کاسته میشود و خواهناخواه سبب مخاطراتی در زندگی انسان میشود. چنین برداشتی میتواند صحیح باشد؟ ن
بله، دقیقاً همینطور است. تمام پدیدهها و دستاوردهای دنیای مدرن در عین بهبود در اوضاع بشر، از سویی میتواند مخرب – کاملاً مخرب – باشد. در واقع علم یک شمشیر دو سویه است که هم میتواند تاریکیها را بشکافد و پیشبرنده باشد، هم میتواند انسانها را نشانه بگیرد و نسل بشر را از پا در بیاورد. همچنانکه نوبل با کشف دینامیت اصلاً قصد تخریب و تهاجم به جان انسان را نداشت اما میبینیم که همین کشف تبدیل میشود به وسیلهای برای جنگافروزی و کشت و کشتار و علیه بشریت به کار برده میشود. نتیجتاً عمر جاوید میتواند از همین فرمول پیروی کند کما اینکه میبینیم اختراع ربات و هوش مصنوعی در حال حاضر تبدیل شده به مایهای برای نگرانی چنانچه ایلان ماسک که خود از پیشروان پدیدههای علمی است، در یکی از صحبتهایش گفته: « امروز هوش مصنوعی برای بشر بسی خطرناکتر از بمب هستهای است.» با نگاهی به دستاوردهای علمی در خصوص عمر جاوید راحت میتوان به این نتیجه رسید که بنگاههای سرمایهداری خیلی راحت این پدیده را هم تبدیل میکنند به دستمایهای برای تجارتهای سودآور خود بدون توجه به عواقب مخربی که در آیندهای نه چندان دور برای انسان خواهد داشت. از طرفی همچنانکه در دنیای مدرن پیش میرویم، با این مسئله مواجه هستیم که به بعد روانی و معنوی انسان کمتر و کمتر توجه میشود و چیزی که از سکه افتاده همان گوهر و ذات بشر و رسالتی است که انسان برایش به دنیا آمده که همان عشق و پراکندن آن در جهان است. در این رمان خواستم به این مطلب بپردازم که کاش به جای تلاش به چیزی که نهایتاً به آن میرسیم- جاودانگی- بیشتر به عشق و روابط بین فردیمان که روز به روز در چنبره تکنولوژی رو به اضمحلال میرود، بیاندیشیم و بپردازیم.
آیا برای کار بعدی تمایل دارید در زمینه ژانر علمی تخیلی کار کنید؟
قطعا علمی تخیلی از علایق من محسوب میشود و مضمونی است که همیسشه ذهنم را به سمت خودش میکشد. علاقه به آینده بشر و دغدغه چگونگی زندگی بشر در دنیایی که از هرطرف با دستاوردهای علمی بمباران میشود، مرا سوق میدهد به فکر کردن و نوشتن در چهارچوب این سبک. باید بگویم در حال حاضر رمانی را در دست دارم که موضوعش گرچه بیشتر به رمان رئال اجتماعی تنه میزند اما به نحوی با علم سر و کار دارد و به بحران محیط زیست هم نیمنگاهی دارد.