اظهارات عجیب سارقی که زنان پایتخت را بیهوش می‌کرد

سیما فراهانی _ شهروندآنلاین| از اوایل بهمن‌ماه بود که با شکایت تعداد زیادی از زنان، موضوع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت. اظهارات شکات نشان می‌داد مردی میانسال پس از جلب اعتماد زنانی که به‌عنوان مسافر سوار خودرویش می‌شدند، دست به سرقت از آنها می‌زند.

چایی مسموم

یکی از شکات به ماموران پلیس می‌گوید: «چند روز پیش به عنوان مسافر سوار خودروی پراید مردی میانسال شدم. در راه سر صحبت را باز کرد و گفت در یک سازمان دولتی کار می‌کرده، افراد بانفوذ زیادی را می‌شناسد و می‌تواند برایم وام جور کند. حتی گفت که از این به بعد اگر کاری داشتم یا جایی می‌خواستم بروم با او تماس بگیرم. من هم به او اعتماد کردم و چند باری برای رفتن به جایی با او تماس گرفتم. یکی دو بار هم برایم بسته جابه‌جا کرد تا اینکه کاملا به او اطمینان پیدا کردم. بار آخر به بهانه تحویل یک بسته دم در آپارتمانم آمد و وارد خانه‌ام شد. من چایی آوردم و پس از خوردن آن بیهوش شدم. دو روز بیهوش بودم، بعد هم فهمیدم که آن مرد تمام پول‌ها و طلاهای مرا سرقت کرده است.»

شناسایی از طریق پلاک خودرو

شاکی دیگری نیز با همین راننده پراید آشنا شده و در راه با خوردن آبمیوه مسموم بیهوش شده بود. مرد سارق، این زن را از خودروی خود به بیرون انداخته و او را در خیابان رها کرده بود. با ثبت اين شكايت‌ها، پرونده‌اي در اين‌خصوص تشكيل شد. تيمي از ماموران اداره آگاهي تهران به دستور داديار شعبه اول دادسراي ويژه سرقت، تحقيقات خود را در زمینه این پرونده آغاز كردند. این در حالی بود که به تعداد شکات روزبه‌روز افزوده می‌شد. تحقیقات پلیسی نشان داد مرد ميانسال، ‌طعمه‌اش را از ميان مسافران زن انتخاب و پس از طرح دوستي، نقشه سرقت به شيوه بيهوشي را عملي مي‌كرد. درنهایت ماموران پلیس این مرد را از طریق شماره پلاک خودرویش شناسایی و دستگیر کردند. او در بازجويي‌ها به سرقت‌هاي سريالي اقرار كرد و تحقيقات از او ادامه دارد.

پراید پسرم را دزدیدند و من سارق شدم

این مرد که بازداشت شده، اعتراف می‌کند که به خاطر پسرش دست به این سرقت‌ها زده است. او می‌گوید برای رهایی پسرش از افسردگی باید دست به کاری می‌زد و برای همین سرقت را انتخاب کرد. این مرد در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای دزدی‌هایش را روایت می‌کند و از زندگی پسرش می‌گوید:

چی شد که تصمیم گرفتی سرقت کنی؟

پسرم افسردگی گرفته بود، باید او را از این بیماری نجات می‌دادم. تصمیم گرفتم دزدی کنم تا شاید بتوانم برای پسرم خودرو بخرم. می‌خواستم با خودروی صفر حال او را خوب کنم.

چرا می‌خواستی برای پسرت خودروی صفر بخری؟

بعد از سال‌ها کار کردن توانستم برای پسر 20 ساله‌ام خودروی پراید بخرم. او همیشه از من می‌خواست برایش خودرو بخرم. آرزویش این بود که پشت فرمان خودروی خودش بنشیند. من هم که همه چیزم همین یک پسر است، برایش یک سال پیش پراید خریدم. خیلی خوشحال بود و ماشینش را دوست داشت. چند وقت پیش خودروی پسرم را از مقابل خانه‌مان دزدیدند و او شوکه شد. پیگیر کارهای شکایت شدیم، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. دنیای پسرم خراب شد، افسردگی گرفت و در خانه ماند. دلم می‌خواست کاری کنم، به همین دلیل تصمیم گرفتم بار دیگر برای او خودروی پراید بخرم.

می‌توانستی خودروی خودت را به او بدهی.

خودروی من مدل پایین است. در ضمن با آن مسافرکشی و خرج زندگی‌مان را درمی‌آوردم و نمی‌توانستم ماشینم را به او بدهم. من می‌خواستم پسرم را خوشحال کنم.

چرا از زنان سرقت می‌کردی؟

یک بار که تصمیم به دزدی گرفته بودم، زنی به عنوان مسافر سوار خودرویم شد. برق طلاهایش وسوسه‌ام کرد و از آن زمان به بعد تصمیم گرفتم از زنان به شیوه بیهوشی سرقت کنم. حالا هم خيلي پشيمانم كه اين سرقت‌ها را انجام داده‌ام. مي‌دانم وقتي پسرم بفهمد حالش بدتر خواهد شد. من نمی‌خواستم این اتفاق‌ها بیفتد.