سریال تاریک خواستگاران فریبکار

گزارش «شهروند» از مجرمانی که زنان را بازیچه تبهکاری‌های خود می‌کنند

فضای مجازی را برای آشنایی با سوژه‌هایش انتخاب کرده بود. آشنایی با دخترانی که قصد داشت آنها را قربانی نیت شوم خود کند. همان نیتی که این روزها خیلی از زنان و دختران جامعه را مورد هدف قرار داده است. ابراز علاقه، پیشنهاد ازدواج، خوش‌صحبتی‌های فریبکارانه و در نهایت سرقت و حتی آزار و اذیت. این بار هم یک خواستگار قلابی توانست چندین دختر را هدف سرقت و آزار و اذیت‌های سریالی‌اش قرار دهد. او پس از آشنایی در فضای مجازی، با چرب‌زبانی این دختران را فریب می‌داد و در نخستین قرارشان، با تهدید و مشت و لگد دست به سرقت و آزار می‌زد.

سیما فراهانی _ شهروندآنلاین| پرونده این پسر، با شکایت یک زن باستان‌شناس در دادسرای جنایی پایتخت تشکیل شد. این زن خودش یکی از قربانیان پسر جوانی بود که در فضای مجازی او را فریب داد. در نهایت در نخستین قرارشان، با ضربات مشت‌ولگد مورد آزار و اذیت و سرقت قرار گرفت.

آشنایی در فضای مجازی

این زن که در بیمارستان بستری شده بود، وقتی حالش بهتر شد، در رابطه با جزئیات شکایت خود به قاضی گفت: «من باستان‌شناس هستم و به این کار علاقه زیادی دارم. برای همین عکس‌های زیرخاکی زیادی در پیج اینستاگرامم منتشر می‌کنم. چندوقت پیش بود که یک آقایی پیجم را فالو کرد و با هم آشنا شدیم. ما هر روز با هم صحبت می‌کردیم. او از من پرسید که از کجا با باستان‌شناسی آشنا شدم و تا این حد اطلاعات دارم. من هم گفتم برادرم باستان‌شناس است و در کانادا زندگی می‌کند و از این‌کار درآمد خوبی دارد. برای همین من هم علاقه‌مند شدم و به باستان‌شناسی روی آوردم. بعد از آن ارتباط ما بیشتر شد و فرید به من گفت که از من خوشش می‌آید و دوست دارد که بیشتر با هم آشنا شویم.

او خودش را مدیر یک شرکت معرفی کرده بود و مدعی شد که یک عتیقه دارد اما شکسته است. فرید از من خواست، زیرخاکی را برایش ترمیم کنم. به او گفتم باید کار را از نزدیک ببینم تا ارزیابی کنم. هنوز 48ساعت از این آشنایی نگذشته بود که فرید با من قرار گذاشت تا همدیگر را ببینیم و هم اینکه گلدان زیرخاکی را به من نشان بدهد.»

این زن ادامه داد: «وقتی سوار خودرو پژوی فرید شدم، او داخل خیابانی خلوت پیچید. هنوز دقایقی از رفتن ما نگذشته بود که ناگهان با مشت چندین ضربه به سر من زد. به‌طوری که نیمه‌هوش شدم. فرید مرا به باغی در خارج از تهران برد. در آنجا مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و طلاها و پول‌هایم را سرقت کرد. درنهایت مرا سوار خودرواش کرده و در مقابل بیمارستان رها کرد.»

اعتراف به فریب سریالی دختران

با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت و به دستور بازپرس، تحقیقات در این خصوص آغاز شد. کارآگاهان پلیس با توجه به مدارکی که شاکی در اختیار آنها قرار داد و همچنین بررسی دوربین‌های مداربسته اطراف بیمارستان، توانستند شماره پلاک خودروی فرید را پیدا کنند. همین باعث شد که این مرد خیلی زود از سوی پلیس دستگیر شد. فرید تحت بازجویی قرار گرفت و خیلی زود به سوءاستفاده از دختران زیادی اعتراف کرد.

او انگیزه عجیبی را برای این جرم خود بیان کرد و گفت: «سال‌ها قبل به دختری علاقه‌مند شدم. با او در ارتباط بودم و می‌خواستیم با هم ازدواج کنیم. ولی او بعد از مدتی وقتی تمام پول‌های مرا با ترفندهای مختلف از من گرفت، رهایم کرد و با پسری پولدار ازدواج کرد. تا مدت‌ها شوکه بودم. بعد از آن از همه دخترها کینه به‌دل گرفتم و از آنها بدم می‌آمد. برای همین نقشه انتقام کشیدم. در فضای مجازی با دخترهایی که وضع مالی خوبی داشتند آشنا می‌شدم. بعد هم به بهانه‌های مختلف با آنها قرار گذاشته و با ترفندهای مختلف طلا و پول‌هایشان را سرقت می‌کردم.»

با اعتراف این پسر تحقیقات درخصوص شناسایی شاکیان دیگر این پرونده از سوی پلیس آغاز شد.

نقشآفرینی شوم

این پرونده با تمام جزئیاتش شاید برای خیلی‌ها آشنا باشد. این روزها داستان رفتارهای فریبکارانه خواستگاران قلابی را زیاد شنیده‌ایم. آنهایی که هدفی جز پول و تجاوز در سرشان نیست، ولی کاملا بلدند که چطور خود را یک عاشق‌پیشه بااخلاق نشان دهند. بازیگرانی که نقش خود را به خوبی ایفا می‌کنند و به هدف خود می‌رسند. قربانیان‌شان را تا مدت‌ها شوکه می‌کنند و تازه پس از دستگیریشان مشخص می‌شود، چطور این نقش‌آفرینی شوم را برای چندین نفر اجرا کرده‌اند. همان‌هایی که وقتی لو می‌روند، دیگر نه از لباس‌های مارک‌دارشان خبری است و نه از آن شخصیت به‌ظاهر متین و باوقارشان؛ حتی از آن پرحرفی فریبکارانه‌شان هم خبری نیست. آرام و بی‌صدا شده روانه زندان می‌شوند و طعمه‌هایشان را با شوک این شکست بزرگ زندگیشان تنها می‌گذارند.

همین چند ماه پیش بود که آقای دکتر قلابی با شگردهای مختلف، دختران را فریب داده و پول‌هایشان را تلکه کرد. دکتر کامیار بیش از 100دختر را در تله خود گرفتار کرد و اموال‌شان را به جیب زد. پس از آن نیز یک چوپان توانست، با وعده زندگی لوکس و مهاجرت به کشورهای اروپایی اعتماد دختران پولدار را جلب کند تا زندگی رؤیایی خود را بسازد، اما روستایی بود و شغلش چوپانی. به تهران آمده بود تا طعمه‌های خود را در فضای مجازی و سایت‌های همسریابی شناسایی کند. چندین و چند پرونده مشابه دیگر نیز روی میز قضات دادسرا و پلیس آگاهی بررسی می‌شود که قربانیانش افرادی هستند که خیلی زود اعتماد کردند.

نقش خانواده

دکتر ناصر قاسم‌زاد، مدیرعامل جمعیت حمایت از سلامت بهداشت و روان جامعه این نوع پرونده‌ها را بررسی می‌کند و در این‌باره به «شهروند» می‌گوید: «معمولا نخستین نهادی که فرد در آن، قوام شخصیتش شکل می‌گیرد و آموزش‌های لازم برای زندگی را می‌بیند، خانواده است. اینکه در نهاد خانواده ارکان تربیتی وجود داشته باشد، والدین خودشان شخصیت سالم داشته باشند و آموزش مهارت‌های زندگی را به خوبی ارائه دهند، بسیار مهم و تاثیر‌گذار است. والدین باید خودشان شخصیت سالمی داشته باشند و این را بدانند که نیازهای فرزندان در جامعه امروز نسبت به دو دهه قبل، بسیار متفاوت است.

آنها باید مشکلاتی را که در جامعه رایج است، بدانند و نسبت به آنها آگاهی داشته باشند. معمولا در خانواده‌هایی که مشکلات عاطفی وجود داشته باشد از این آسیب‌ها بیشتر رخ می‌دهد. خانواده‌هایی که سخت درگیر کار و شغل‌شان هستند و مجبورند ساعت‌های متوالی کار ‌کنند، خانواده‌هایی که دچار فقر فرهنگی هستند و اطلاعات لازم را برای تربیت فرزندان‌شان ندارند، ممکن است شاهد چنین آسیب‌هایی شوند. از طرفی به روحیات خود فرد نیز بستگی دارد. معمولا ساده‌لوح هستند و نیاز به توجه زیاد دارند.

برای همین خیلی زود طعمه می‌شوند و مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند. از طرفی کسانی هم هستند که به دلایل متعدد معمولا دوره کودکی و نوجوانی خوبی نداشته‌اند و می‌خواهند هرچه زودتر از آن زندگی خلاص شوند. بعضی‌ها نیز دچار اعتمادبه‌نفس کاذب هستند و احساس می‌کنند، می‌توانند همه مشکلات را حل کنند و زندگی آینده را خودشان رقم بزنند. همه این دلایل باعث ایجاد چنین روابط غلطی می‌شود و در نهایت فرد مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد.»

مجرمانی با هوش بالا

قاسم‌زاد، آن‌سوی ماجرای این پرونده‌ها را نیز بررسی می‌کند و به سراغ مجرمانی می‌روند که این کار را برای تخلیه هیجانات، سوءاستفاده و به‌دست آوردن پول انجام می‌دهند. این روان‌شناس می‌گوید: «در آن سوی ماجرا هم معمولا با آدم‌هایی طرف هستیم که هوش اجتماعی بسیار بالا و شناخت قوی از آدم‌های مختلف دارند. آنها به نوعی در رابطه با مسائل در مورد زنان و دختران ما آشنا هستند و می‌دانند چطور نفوذ کنند و تاثیر‌گذاری بالایی داشته باشند. از آنجاییکه بانوان ما در جامعه درصد سلامت فکری، جسمی و روحیشان بالاست، در بیشتر مواقع به‌دنبال یک رابطه سالم و پایدار هستند. به زندگی پاک فکر می‌کنند.

برای همین در جامعه بیمارانی وجود دارند که بهترین راه برای تاثیر‌گذاری در زنان را همین مسأله می‌دانند. اینکه مثلا خود را عاشق‌پیشه نشان دهند و پیشنهاد ازدواج دهند. همین باعث دلبستگی و اعتماد می‌شود. این افراد، فردی را از نظر روحی و عاطفی درگیر می‌کنند و همین باعث می‌شود در طول زمان به مقاصد خودشان برسند. این مجرمان، هوش اجتماعی بالایی دارند. تنها کاری که برای پیشگیری از این جرم می‌توان انجام داد، این است که بانیان سلامت اجتماعی کشور و نهاد‌های مختلف مثل وزارت علوم، وزارت بهداشت و صداوسیما آموزش مهارت اجتماعی را افزایش و نسبت به جوانان قبل از ازدواج توجه ویژه‌تری نشان دهند و این مسائل را آگاه‌سازی‌ کنند.

باید  برای پیشگیری از چنین آسیب‌هایی دست‌به‌دست هم دهند. آسیب‌هایی که باعث مشکلات زیادی در فرد شکست‌خورده می‌شود. در جامعه و خانواده برایش مشکل ایجاد می‌شود. برای برخی تا آخر عمر این مشکلات با او خواهد بود. به‌عنوان یک حادثه تلخ در ذهنش می‌ماند و دیگر نمی‌تواند اعتماد کند و حتی برخی خودشان در صدد انتقام برمی‌آیند و آسیب می‌زنند. بنابراین پیشگیری بسیار مهم است.»

ترفندهای احساسی یا طمع قربانی

سعید خراط‌ها یک آسیب‌شناس است که این مشکل را از بُعد دیگری بررسی می‌کند و در این‌باره به «شهروند» می‌گوید: «به‌نظر من افزایش چنین مواردی، از نقص اطلاع‌رسانی است. نهادهای مختلف باید چنین مسأله‌ای را مرتب اطلاع‌رسانی کنند. نمونه‌ها گزارش و منتشر شود تا مردم نسبت به آن خطر آگاهی پیدا کنند.

حتی بخشی از این مسائل به مشکلات اقتصادی جامعه نیز برمی‌گردد. در پرونده‌هایی که قربانیان پس از یک آشنایی مختصر به بهانه سرمایه‌گذاری، پول و طلا خود را در اختیار این تبهکاران قرار می‌دهند به‌نظرم به این دلیل است که مسیرهای امن دیگری وجود ندارد. فرد نسبت به همه سرمایه‌گذاری‌ها بی‌اعتماد است. جای امنی وجود ندارد برای سرمایه‌گذاری؛

بنابراین فردی می‌آید و از این خلأ استفاده می‌کند و به‌عنوان کاریابی دست به فریبکاری می‌زند. البته بستگی به ترفند فریبکار دارد. آنقدر نقش خود را خوب بازی می‌کند که قربانی چاره‌ای جز اعتماد ندارد. آنها از حربه احساسی استفاده و طرف را درگیر می‌کنند.

موضوع جدیدی هم نیست. معمولا قربانیان به‌دنبال رابطه واقعی عاطفی هستند و فریب می‌خورند. ریسک می‌کنند و حتی خانواده‌هایشان هم آنها را به این رابطه ترغیب می‌کنند. یعنی آنها نیز فریب خورده‌اند. ترفندهای احساسی کار خودش را می‌کند. از طرف دیگر نیز ممکن است اصلا قضیه احساسی نباشد. گاهی اوقات طمع خود قربانی نیز، باعث شکست و فریب او می‌شود. مثلا خواستگاری، خودش را مدیر و مهندس جا می‌زند. فرد فقط به‌خاطر اینکه با یک مدیر یا مهندس در ارتباط است، جوانب دیگر را نمی‌سنجد و در معرض چنین آسیبی قرار می‌گیرد.»

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.