ترامپ قدرت جهانی رو به افول آمریکا را نابود خواهد کرد
مجله آمریکایی نِیشن: دیپلماسی «اول آمریکا»ی ترامپ برای چهار سال دیگر، قدرت جهانی رو به افول این کشور را نابود خواهد کرد
«جهان تقریبا هیچ توجهی نمیکند، در حالی که قرن آمریکایی در سکوت به پایان میرسد.» آلفرد مککوی (ALFRED MCCOY)، استاد تاریخ در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون 15 سال پیش چنین، پیشبینی کرد و حالا میگوید آمریکا به آن روز از همیشه نزدیکتر است. او که کتاب «در سایه قرن آمریکایی: ظهور و افول قدرت جهانی ایالات متحده» (In the Shadows of the American Century: The Rise and Decline of US Global Power) را نوشته و به فارسی هم ترجمه شده، تحلیلی در مجله آمریکایی نِیشن (The Nation) نوشته مبنی بر اینکه دوره دوم ترامپ به قرن آمریکایی پایان خواهد داد/ دیپلماسی «اول آمریکا»ی ترامپ برای چهار سال دیگر، قدرت جهانی رو به افول این کشور را نابود خواهد کرد. در ادامه، این تحلیل را که به تفصیل عملکرد دونالد ترامپ را در دور اول ریاستجمهوری واکاوی و پیامدهای فاجعهبار انتخاب مجدد او را پیشبینی کرده، میخوانیم.
شهروندآنلاین: با توجه به اینکه نظرسنجیهای اخیر به دونالد ترامپ شانس معقولی برای شکست بایدن در انتخابات نوامبر سال جاری میلادی داده است، مفسران شروع به پیشبینی کردهاند که دومین دوره ریاستجمهوری او برای سیاست داخلی چه معنایی دارد. رابرت کاگان، تاریخدان، در تحلیلی دقیق و غمانگیز در واشینگتنپست، استدلال کرد که در دومین دوره ریاستجمهوری ترامپ، شاهد «عطش عمیق او برای انتقام» علیه آنچه این رئیسجمهوری سابق «اراذل چپ رادیکال» میخواند که «مانند جانوران موذی در محدوده کشور ما زندگی میکنند»، خواهیم بود. بدینترتیب آنچه کاگان آن را «رژیم شکنجه سیاسی» مینامد، به راه میاندازد که منجر به «افتادن برگشتناپذیر در ورطه دیکتاتوری» میشود.
با این حال، تاکنون، ترامپ و رسانههایی که تک تک حرفهای او را دنبال میکنند، تا حد زیادی در مورد اینکه انتخاب مجدد او چه معنایی برای سیاست خارجی آمریکا خواهد داشت، سکوت کردهاند. با استناد به وعده ترامپ مبنی بر «برنامهای چهارساله برای حذف تدریجی همه واردات کالاهای اساسی از چین»، نیویورکتایمز اخیراً به این نتیجه رسید که جنگ تجاری مجدد با چین «بهطور چشمگیری اقتصاد آمریکا را مختل میکند» و منجر به از دست دادن 744 هزار شغل و 1.6 تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی میشود. با این حال، روابط اقتصادی با چین، وقتی صحبت از قدرت جهانی آینده آمریکا به میان میآید، فقط یک تکه از پازلی بزرگتر است، موضوعی که گزارشها و اظهارنظرهای رسانهها بهطرز شگفتانگیزی در مورد آن ساکتاند.
اجازه دهید با پیشبینیام در دسامبر 2010 شروع کنم مبنی بر اینکه «افول آمریکا بهعنوان ابرقدرت جهانی میتواند بسیار سریعتر از آنچه تصور میشود، رخ دهد. ارزیابی واقعبینانه از روندهای داخلی و جهانی نشان میدهد که در سال 2025، فقط 15 سال دیگر، ممکن است همه چیز به جز فریادها تمام شود.» من همچنین سناریویی را ارائه دادم که به انتخابات نوامبر آینده بستگی دارد، بله! نوشتم: «سوار بر موج سیاسی سرخوردگی و ناامیدی، یک میهنپرست راست افراطی با لفاظیهای آتشین مبنی بر احترام به اقتدار آمریکا و تهدید به انتقام نظامی یا تلافیجویی اقتصادی، ریاستجمهوری را تسخیر میکند. جهان تقریبا هیچ توجهی نمیکند، در حالی که قرن آمریکایی در سکوت به پایان میرسد.» («قرن آمریکایی» یا «قرن آمریکا» در توصیف دورهای از اواسط قرن بیستم به کار میرود که عمدتاً از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تحت تسلط آمریکاست.)
اما با توجه به اینکه اکنون کمتر از یک سال به سال 2025 باقی مانده، من هنوز زندهام و مسئول این پیشبینی، بیایید تصور کنیم که «یک میهنپرست راست افراطی»، یک دونالد ترامپ، در نوامبر آینده واقعا «با لفاظیهای آتشین» ریاستجمهوری را تسخیر میکند. میخواهیم با تکیه بر سابقه ریاستجمهوری قبلی او، نتیجه بگیریم که چگونه دومین دور سیاست خارجی «اول آمریکا»ی ترامپ –سیاستی بر اساس «احترام به اقتدار آمریکا»– ممکن است قدرت جهانی این کشور را تحت تأثیر قرار دهد که در حال حاضر آشکارا رو به افول است. (اول آمریکا(America First ) سیاستی انزواطلبانه که بهطور کلی بر مداخله نکردن و ناسیونالیسم آمریکایی تأکید دارد. این اصطلاح را وودرو ویلسون، رئیسجمهوری دموکرات آمریکا، در مبارزات انتخاباتی خود در سال 1916 ابداع کرد که متعهد شد آمریکا را در جنگ جهانی اول بیطرف نگه دارد.)
از مطالعهای کلاسیک وام میگیریم که زبیگنیو برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی، در دوران بازنشستگی در سال 1997 نوشت. او با استناد به دیدگاه خود مبنی بر اینکه اوراسیا (ترکیب دو قاره اروپا و آسیا) «پایه اصلی برتری جهانی» باقی مانده است، استدلال کرد که واشنگتن برای حفظ رهبری جهان باید فقط سه کار انجام میداد: اول، حفظ موقعیت خود در اروپای غربی از طریق اتحاد ناتو. دوم، حفظ پایگاههای نظامی خود در امتداد ساحل اقیانوس آرام برای کنترل چین؛ و در نهایت، جلوگیری از قدرت هر «بازیگر جسوری» مثل چین یا روسیه در کنترل «فضای میانی» حیاتی آسیای مرکزی و خاورمیانه. با توجه به سوابق گذشته و اظهارات کنونی ترامپ، به نظر میرسد بسیار محتمل است که او واقعا به آن ستونهای قدرت جهانی آمریکا آسیب جدی بزند، اگر نگوییم نابودشان خواهد کرد.
نابودی اتحاد ناتو
خصومت ترامپ با اتحادها بهطور کلی و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بهطور خاص یک موضوع تاریخی است. ضدیت او با بند حیاتی دفاع متقابل ناتو (ماده 5) -که همه امضاکنندگان را ملزم میکند در صورت حمله به یکی از آنها واکنش نشان دهند– میتواند مهلک باشد. توکر کارلسون، مجری شبکه فاکسنیوز، فقط چند روز پس از نشست 2018 با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، از ترامپ پرسید: «چرا پسرم باید به مونتهنگرو برود تا از آن در برابر حمله دفاع کند؟» ترامپ در حالی که سخنانش را با دقتی نامتعارف میسنجید، پاسخ داد: «میفهمم چه میگویید. من همین سوال را پرسیدهام.» او سپس آنچه را که میتواند در دوره دوم، حکم مرگ واقعی برای ناتو باشد ارائه کرد: «مونتهنگرو کشور کوچکی است با مردم بسیار قوی… آنها مردمی بسیار مهاجم هستند. آنها ممکن است تهاجمی شوند و تبریک میگویم، شما در جنگ جهانی سوم هستید.»
از آن زمان، البته، جنگ میان روسیه و اوکراین درگرفته و کاخ سفید ناتو را برای دفاع از آن کشور اروپایی به صف کرده است. اگرچه کنگره کمک هنگفت 111 میلیارد دلاری (شامل 67 میلیارد دلار کمک نظامی) به اوکراین را در 18 ماه اول جنگ تصویب کرد، مجلس به رهبری جمهوریخواهان اخیراً درخواست بایدن برای 67 میلیارد دلار کمک اضافی را که برای ادامه مقاومت کییف حیاتی است، متوقف کرد. در حالی که کمپین برای نامزدی حزب ترامپ شتاب میگیرد، احساسات طرفدار پوتین از سوی ترامپ کمک کرده تا قانونگذاران جمهوریخواه از متحدان ناتوی ما در مورد این موضوع مهم انشعاب کنند.
به خاطر داشته باشید که درست پس از حمله روسیه در فوریه 2022، ترامپ پوتین را «نابغه» خواند و افزود: «منظورم این است که او کشوری را به قیمت 2 دلار تحریم، در دست میگیرد. میتوانم بگویم که بسیار هوشمندانه است.» سپتامبر گذشته، پس از اینکه پوتین از او تشکر کرد که گفت اگر هنوز رئیسجمهوری بود، میتوانست این جنگ را در 24 ساعت پایان دهد، ترامپ به Meet the Press اطمینان داد: «آنها را دور هم جمع میکردم و معامله را انجام میدادم.»
در واقع، اگر ترامپ مجددا انتخاب شود بیشک اوکراین را رها و در بهترین حالت به مذاکراتی مجبورش میکند که معادل تسلیم شدن است. از آنجایی که کشورهای بیطرف سابق شامل فنلاند و سوئد از ناتو حمایت کردهاند و اعضای دیگر این اتحاد مانند بریتانیا و آلمان به اوکراین تسلیحات عمده ارسال میکنند، اروپا به وضوح جنگ روسیه را تهدیدی وجودی نامیده است. در چنین شرایطی، گرایش ترامپ به پوتین در آینده میتواند گوی تخریب را در ائتلاف ناتو، که در 75 سال گذشته به عنوان رکنی منحصر به فرد در معماری قدرت جهانی آمریکا عمل کرده، به نوسان دربیاورد.
روگردانی از متحدان در ساحل اقیانوس آرام
همانطور که ناتو برای مدت طولانی به عنوان ستونی استراتژیک در انتهای غربی پهنه وسیع اوراسیا عمل کرده، چهار اتحاد متقابل در امتداد ساحل اقیانوس آرام از ژاپن تا فیلیپین یک نقطه اتکای ژئوپلیتیکی برای تسلط بر انتهای شرقی اوراسیا و دفاع از آمریکای شمالی بوده است. در اینجا، کارنامه اولین دولت ترامپ، در بهترین حالت، مختلط بود. او «اتحاد چهارجانبه» را احیا کرد، اتحادی سست با استرالیا، هند و ژاپن، که در دوران ریاستجمهوری بایدن انسجام بیشتری یافت. مهرورزی شخصی وسواسگونه او با «کیم جونگ اون» در کره شمالی، که با دو دیدار بیمعنی و رد و بدل 27 یادداشت تمام شد، هیچ نشانهای از خلع سلاح هستهای پیونگیانگ به دست نداد، در حالی که اتحاد آمریکا با متحد دیرینه خود، کره جنوبی، را هم تضعیف کرد. اگرچه نخستوزیر ژاپن چاپلوسانه تملق ترامپ را میگفت، اما او آن اتحاد دوجانبه کلاسیک را با شکایتهای مداوم در مورد هزینه آن خراب و حتی عوارض گمرکی تنبیهی 25 درصدی برای واردات فولاد ژاپن وضع کرد!
ترامپ همچنین با نادیدهگرفتن درخواستهای متحدان نزدیک آسیایی، شراکت در پیمان «ترانس پاسیفیک» (یک پیمان تجاری بین 12 کشور حاشیه اقیانوس آرام و آمریکا) را لغو کرد و درها را برای چین باز گذاشت تا شراکت اقتصادی جامع منطقهای خود را با 15 کشور آسیا – اقیانوسیه منعقد کند که اکنون تقریبا یکسوم تجارت خارجی پکن را تشکیل میدهند. سپری شدن چهار سال دیگر با دیپلماسی «اول آمریکا»ی ترامپ در اقیانوس آرام میتواند صدمات جبرانناپذیری به این اتحادهای استراتژیک کلیدی وارد کند.
در جنوب آسیا، جایی که رقابت شدید بین هند و پاکستان بر تمامی دیپلماسیها حاکم است، ترامپ با یک پیام سال نو، اتحاد نظامی 70 ساله با پاکستان را به باد داد. ترامپ در توییتی نوشت: «آمریکا در 15 سال گذشته بهطرزی ابلهانه بیش از 33 میلیارد دلار به پاکستان کمک کرده و آنها به ما چیزی جز دروغ و فریب ندادهاند و مقامات ما را احمق میپندارند… نه بیشتر!» از آن زمان، پاکستان قاطعانه به سمت پکن رفته است.
درست همانطور که موضع ترامپ در قبال اروپا میتواند در دور دوم، گوی ویرانگری را در اتحاد ناتو به چرخش درآورد، ترکیبی از ناسیونالیسم اقتصادی و کوتهنظری استراتژیک او ممکن است مجموعهای از ائتلافها را در ساحل اقیانوس آرام بیثبات و دومین ستون از سه ستون برژینسکی برای قدرت جهانی آمریکا را فرو بریزد.
آن «بازیگر جسور» در آسیای مرکزی
و وقتی نوبت به ستون سوم قدرت آمریکا میرسد –جلوگیری از ایجاد هر «نهادی مدعی و جسور» برای کنترل «فضای میانی» اوراسیا- ترامپ بهطرز تاسفباری شکست خورد (همانطور که در واقع پیشینیانش شکست خوردند). پس از اعلام ابتکار تریلیون دلاری «کمربند و جاده» چین در سال 2013، شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین، میلیاردها دلار برای ساخت شبکهای از جادهها، ریلها و خطوط لوله هزینه کرد، یک زیرساخت جدید عظیم که منجر به بسط زنجیرهای از اتحادها در سراسر آسیای مرکزی شد. («کمربند و جاده» طرحی بزرگ است که بر اساس آن قارههای آسیا، آفریقا و اروپا با شبکههای تجاری ریلی، زمینی و دریایی با یکدیگر مرتبط میشوند.)
قدرت موقعیت چین در سال 2021 زمانی که پکن به بیرون راندن ارتش آمریکا از افغانستان در یک بازی فشرده ژئوپلیتیکی ماهرانه کمک کرد، آشکار شد. اخیراً، پکن همچنین میانجیگری یک معاهده دیپلماتیک نفسگیر بین ایران شیعه و عربستان سعودی سنی را بر عهده گرفت که واشنگتن و بسیاری از دیپلماتهای غربی را شگفتزده کرد.
سیاست خاورمیانهای ترامپ در اولین دوره ریاستجمهوریاش صرفاً بر حمایت از بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر جناح راست اسرائیل –به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، لغو توافق هستهای با ایران، به حاشیه راندن فلسطینیها و ترویج به رسمیت شناختن اسرائیل توسط اعراب- متمرکز بود. از زمان حمله حماس در 7 اکتبر و هجوم ویرانگر نتانیاهو به جمعیت غیرنظامی غزه، واکنش بایدن به شیوهای تقریبا ترامپی به سمت اسرائیل منحرف شد و نتیجه آن از دست دادن نفوذ در منطقهای گستردهتر بود و مطمئنا دولت جدید ترامپ فقط این خسارت را تشدید میکند.
بهطور خلاصه، پکن اکنون در حال ویرانی رکن سوم قدرت جهانی آمریکا در آن «فضای میانی» حیاتی اوراسیاست. در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ، نیروی عظیم منهدمکننده دیپلماتیک و اقتصادی چینِ کنترلنشده میتواند آن ستون را به آوار تبدیل کند.
آفریقا در «جزیره جهانی»
با این حال، مهم نیست که برژینسکی چه فکری میکرد؛ ستونهای دیگری از قدرت جهانی فراتر از اوراسیا وجود دارد؛ مهمتر از همه، آفریقا. در واقع، سر هالفورد مکیندر، نویسنده تحلیل ژئوپلیتیک جهانی، که عمیقا بر مشاور سابق امنیت ملی تأثیر گذاشت، بیش از یک قرن پیش استدلال کرد که منبع قدرت جهانی در ترکیب سه قارهای از اروپا، آسیا و آفریقاست که او آن را «جزیره جهان» نامید. در عصر اوج امپریالیسم (سلطهطلبی)، اروپا آفریقا را زمینی حاصلخیز برای استثمار یافت و در طول جنگ سرد، واشنگتن با تبدیل آن به صحنه رقابتهای بینالمللی، بر رنج آن قاره افزود. اما پکن پتانسیل انسانی آفریقا را درک و در دهه 1970 ایجاد اتحادهای اقتصادی پایدار با کشورهای نوظهور آن را آغاز کرد. تا سال 2015، تجارت آن با آفریقا به 222 میلیارد دلار، سه برابر آمریکا، افزایش یافت. سپس پیشبینی شد که سرمایهگذاریهای چین در آنجا تا سال 2025 به یک تریلیون دلار برسد.
تقدیم کل قاره آفریقا به چین در یک بشقاب بزرگ طلاکاریشده
باراک اوباما با به رسمیت شناختن این تهدید استراتژیک، در سال 2014 نشستی با حضور 51 تن از مقامات آفریقایی در کاخ سفید برگزار کرد. با این حال، ترامپ در نشستی در سال 2018، کل این قاره را به عنوان «کشورهای بسیار کثیف» نادیده گرفت. دولت ترامپ سعی کرد با فرستادن ملانیا، بانوی اول، به سفری انفرادی به آفریقا، آسیبها را ترمیم کند، اما لباسهای عجیب و غریب او که یادآور دوران استعمار بود (استفاده از كلاهی سفید كه نماد حضور استعماری در مناطق مختلف آفریقا بود و لباسهای گرانقیمت آن هم در كشورهای فقیر آفریقایی) و کاهش بیموقع کمکهای خارجی دولت به این قاره فقط بر این آسیب افزود.
علاوه بر انبار منابع طبیعی، سرمایه اصلی آفریقا، مخزن رو به رشد استعدادهای انسانی آن است. میانگین سنی آفریقا 19 سال است (در مقایسه با 38 سال برای چین و آمریکا)، به این معنی که تا سال 2050، این قاره خانه یکسوم کامل جوانان جهان خواهد بود. با توجه به سوابق ناخوشایند ترامپ در این منطقه، دور دوم ریاستجمهوری او احتمالا چیزی جز تقدیم کل قاره به چین در یک بشقاب بزرگ طلاکاریشده نخواهد بود.
چین بزرگترین شریک تجاری آمریکای لاتین
حتی در آمریکای لاتین وضعیت به شکل پیچیدهای در حال تغییر است. بهعنوان منطقهای که بیش از یک قرن بهطور غیررسمی مشمول قلمرو آمریکا بود و از تمام حقارتها و آسیبهای یک اتحاد نامتوازن رنج میبرد، مقامات ملیگرای رو به فزونی آن از علاقه چین در این قرن استقبال کردند. تا سال 2017، در واقع، تجارت چین با آمریکای لاتین به 244 میلیارد دلار رسید که آن را به بزرگترین شریک تجاری این منطقه تبدیل کرد. بهطور همزمان، وامهای پکن به کشورهای حوزه کارائیب تا پایان دولت ترامپ به مبلغ هنگفت 62 میلیارد دلار رسیده بود.
به جز ممنوعیت قاچاق مواد مخدر و تحریمهای اقتصادی علیه کوبا و ونزوئلا، دولت ترامپ عموما آمریکای لاتین را نادیده گرفت و هیچ کاری برای کاهش قدرت غولآسای تجاری چین انجام نداد. اگرچه دولت بایدن ژستهای دیپلماتیکی در قبال این منطقه گرفت، اما تجارت چین تا سال 2022 بیامان افزایش یافت و به 450 میلیارد دلار رسید. با توجه به بیاعتنایی دو حزبی در این قرن، اگر ترامپ مجدد انتخاب شود احتمالا کاری برای کنترل هژمونی (برتری) رو به رشد تجاری چین در آمریکای لاتین انجام نخواهد داد.
محو شدن هژمونی آمریکا
در دنیایی که ممکن است دور دوم ترامپ در سال 2025 پیش رو باشد، قدرت جهانی آمریکا احتمالا نسبت به زمانی که او در سال 2016 به پیروزی رسید، بسیار کمتر تحمیلکننده و تاثیرگذار خواهد بود. با تمام معیارهای مهم -اقتصادی، دیپلماتیک و حتی نظامی- قدرت آمریکا برای حداقل یک دهه در حال کاهش بوده است. در دنیای تکقطبی 2016، تفسیر نسنجیده و اختصاصی ترامپ از دیپلماسی، اغلب بهشدت آسیبرسان بود با موارد کمی موفقیت. در این دنیای چندقطبیتر که او تقریبا یک دهه بعد باید مدیریت کند، نسخه رویکرد یکجانبه او میتواند بهشدت فاجعهبار باشد. پس از ادای سوگند دوم ریاستجمهوری در ژانویه سال 2025، لفاظیهای آتشین ترامپ درباره احترام به اقتدار آمریکا و تهدید به انتقام نظامی یا تلافیجویی اقتصادی، ممکن است در واقع پیشبینی من را در حدود 15 سال پیش محقق کند: «جهان تقریبا هیچ توجهی نمیکند، در حالی که قرن آمریکایی در سکوت به پایان میرسد.»
//انتهای پیام