گرچه این روزها آموزش مجازی و از راه دور دغدغه خیلی از خانوادههای ایرانی است، اما خانواده کودکان مبتلا به سرطان در جنوب کشور سالهاست در کنار بیماری کودکانشان با این شیوه آموزشی سروکله میزنند. آموزش از راه دوری که به گفته «صدیقه کیوانی» مدیر اجرایی و قائممقام موسسه خیریه ساحل پنج سالی میشود امید واقعی کودکان مبتلا به سرطان به زندگی شده است. بساط این آموزش مجازی را پنج سال پیش صدیقه کیوانی و دیگر اعضای انجمن ساحل در بخش کودکان مبتلا به سرطان پهن کردند؛ روزهایی که نه از کرونا خبری بود، نه بازار آموزشهای مجازی اینقدر داغ بود. تنها هدف کیوانی و دوستانش از راهاندازی این نوع آموزش، جبران عقبافتادگی دانشآموزان بیمار در درسها و فراهمشدن امکان ادامه تحصیل آنها حین درمان بود. فعالیتهای داوطلبانه گروه خیریه ساحل در مسیر ساختن شرایط زندگی بهتر برای کودکان مبتلا به سرطان بسیار گسترده است، در این گزارش بخشهایی از این فعالیتها را روایت کردهایم.
داستان فعالیتهای داوطلبانه صدیقه کیوانی و دوستانش در خیریه ساحل به سال 90 برمیگردد، تا سال 90 ما پزشک متخصص خون و سرطان در بندرعباس نداشتیم، وقتی دکترمولوی پزشک خون وسرطان به بندرعباس امد در جریان مشکلات و محدودیت های منطقه در این بخش قرار گرفت و متوجه شد خانواده کودکان بیمار به دلیل مشکلات اقتصادی و نداشتن هزینه درمان و رفت و آمد به مراکز درمانی از شروع درمان بعد از تشخیص بیماری بچه ها خودداری می کنند لذا عزمشان را جزم کردند برای تاسیس موسسه خیریه ساحل با کمک جمعی از بانوان محلی. آن روزها تعداد کودکان نیازمند و مبتلا به سرطان در بندرعباس 35 بیمار بود. برای تأمین هزینههای درمان این بچهها لازم بود تا خیرین آستینها را بالا بزنند. به پیشنهاد یکی از پزشکان فوقتخصص خون و سرطان، گروهی از خیرین و داوطلبان برای کمک به این بچهها دور هم جمع شدند و فعالیتهایی را آغاز کردند. اما برای اینکه بتوانند هزینههای درمان کودکان نیازمند را تأمین کنند، نیاز به کمکهای مستمر بود. صدیق کیوانی به دوستانش پیشنهاد میدهد از هنر دست خودشان استفاده کنند و با پخت غذاهای سنتی و محلی بندرعباس و فروش آن در بازارچه خیریه به درآمدزایی برسند. استقبال از برپایی اولین بازارچه خیریه غذاهای خانگی خیریه ساحل آنقدر زیاد بود که این بساط خیریه به دعوت بانوان محلی خیلی سریع به قشم، بستک، بندرلنگه و … رسید: «استقبال از بازارچه خیریه از سوی بانوان به این علت بود که به آنها این امکان را میداد تا با حداقلهایی که در کابینتهای آشپزخانه دارند، کار خیر انجام دهند و دل کودکی را شاد کنند.»
فعالیتهای گروه خیریه ساحل به جایی میرسد که خیرین تصمیم به ساخت بخش آنکولوژی و هماتولوژی در بیمارستان تخصصی کودکان بندرعباس میگیرند: «نبود این بخشها در بندرعباس باعث میشد تا خانوادهها همراه با کودکان بیمار و بدحالشان مسافت بین بندرعباس تا تهران، کرمان یا یزد را با هزارویک مشکل طی کنند. اما با کمک خیرین خوشبختانه این نیاز در استان هرمزگان و شهر بندرعباس تأمین شد.» وقتی خیرین موفق میشوند موافقت دانشگاه علوم پزشکی را در ساخت بخش آنکولوژی و هماتولوژی بگیرند، همه بانوان در آشپزخانهها مشغول به کار میشوند و با برگزاری بازارچههای خیریه متعدد در گوشه و کنار بندرعباس تمام هزینههای ساخت این بخش تأمین میشود: «بعد از تکمیل این بخش در سال 94 آنقدر شور و شوق داشتیم که کار نظافت و آمادهسازی بخش را به همراه همه بانوان خیر با هم انجام دادیم تا این بخش به خانهای برای همه ما تبدیل شود.»
راهاندازی مدرسه آنلاین
خیالشان که از بخش، راحت میشود، سراغ تأمین نیازهای دیگر کودکان بیمار میروند: «دوره درمان کودکان مبتلا به سرطان بالاست، از طرفی وقتی بچهها برای شیمیدرمانی به بندرعباس میآمدند، از درس و مدرسه عقب میافتادند. گاه یک دانشآموز مجبور میشد برای درمان حتی یک سال ترک تحصیل کند. همین مسأله هم روحیه کودکان را تحت تأثیر قرار میداد، هم خانوادهها را نگران میکرد. ما برای حل این مشکل برای نخستین بار در کشور مدرسه بیمارستانی و آموزش آنلاین را برای بچهها راهاندازی کردیم و نامش را هم نوید زندگی گذاشتیم.»
مدرسهای که خاله صدیقه از آن صحبت میکند فضای اتاقی بدون استفاده در بخش کودکان مبتلا به سرطان بود که با دوندگیهای فراوان تبدیل به نخستین مدرسه بیمارستانی کشور میشود: «مجوز از آموزشوپرورش اخذ کردیم و بستر آموزش بچهها را در مدرسه فراهم کردیم. آنها به عشق مدرسه رفتن دورههای درمانی خود را دنبال میکردند، وقتی میدیدند از دوستان و همکلاسیهایشان عقب نمیمانند و میتوانند سال بعد در کلاس بزرگتر حاضر شوند، با شوق و شور خاصی حتی دورههای شیمیدرمانی پر درد را سپری میکردند.» بچهها هم درسهای مدرسه را فرامیگرفتند، هم نقاشی، موسیقی و بازیهای گروهی را آموزش میدیدند و کتاب میخواندند.»
خیریه ساحل باتجربهترین مجموعه در حوزه آموزش آنلاین یا از راه دور است. آنها با توسل به این شیوه آموزشی توانستند ارتباط خوبی بین آموزگاران و دانشآموزان برقرار کنند و خانوادهها را با بچهها همراه کنند.
مرکز خیریه ساحل حالا حدود 380 نفر از کودکان بیمار مبتلا به سرطان را از یزد تا چابهار زیر پوشش دارد. کار در کنار کودکان مبتلا به سرطان سختیهای خاص خود را دارد، مخصوصا در دو سال اخیر که تحریمها راه ورود خیلی از داروها را به کشور بست و تعدادی از این بچهها جان خود را از دست دادند.
راهاندازی باشگاه کتابخوانی
خاله صدیقه و دوستانش به راهاندازی مدرسه برای کودکان بیمار در بیمارستان راضی نمیشوند، آنها دوست دارند با بالا بردن سطح آگاهی بچهها نوع نگاه آنها را به زندگی تغییر دهند، برای همین عزمشان را جزم میکنند تا باشگاه کتابخوانی را راهاندازی کنند: «یک کانکس در کنار بیمارستان رها شده بود. تصمیم گرفتیم از فضای این کانکس برای راهاندازی کتابخانه بیمارستان استفاده کنیم. همه به یاری ما آمدند؛ از کانون پرورش فکر کودکان و نوجوانان تا خیرینی که با اهدای کتاب به پر بار شدن کتابخانهمان کمک کردند. با راهاندازی این کتابخانه با عنوان «کافه کتاب ساحل» بچههای بستری در بیمارستان بخش زیادی از وقتشان را با کتاب خواندن و شرکت در مسابقههای کتابخوانی سپری میکنند.
مرکز خیریه ساحل حالا حدود 380 نفر از کودکان بیمار مبتلا به سرطان را از یزد تا چابهار زیر پوشش دارد. کار در کنار کودکان مبتلا به سرطان سختیهای خاص خود را دارد، مخصوصا در دو سال اخیر که تحریمها راه ورود خیلی از داروها را به کشور بست و تعدادی از این بچهها جان خود را از دست دادند.
بچهها به ما انرژی میدهند
مرکز خیریه ساحل حالا حدود 380 نفر از کودکان بیمار مبتلا به سرطان را از یزد تا چابهار زیر پوشش دارد. کار در کنار کودکان مبتلا به سرطان سختیهای خاص خود را دارد، مخصوصا در دو سال اخیر که تحریمها راه ورود خیلی از داروها را به کشور بست و تعدادی از این بچهها جان خود را از دست دادند: «خیلی اوقات همکاران داوطلب من بعد از فوت بچهها ناامید میشوند و از ادامه راه باز میمانند، اما هر وقت میخواهند از کار کنار بکشند، این فرشتههای معصوم آنها را پشیمان میکنند. نمونهاش همین چند وقت پیش بود، به علت فوت یکی از بچهها همکارم استعفا داد و قصد ترک ما را داشت. در همین حین محمد عدنان که از دو ماهگی تا امروز که هشت ساله و تحت درمان است، وارد اتاق شد. ما او را فندق صدا میکنیم. پسر تپل و زیبایی که حتی هنگام شیمیدرمانی هم لبخند زیبایش فراموشش نمیشود. فندق با شیرینزبانیهایش کاری کرد که همکارم از خداحافظی پشیمان شد و گفت همین که میبینم بودنمان باعث شده تا این بچه با وجود درد همچنان بخندد تا روزی که جان در بدن دارم میمانم.»
خاله صدیقه میگوید ما اینجا یک خانوادهایم، هرگاه بچهها میخندند، ما هم حالمان خوب است، هر وقت کسی غمی دارد، همه غمگین هستیم، اما برای شادشدن دل آن یک نفر کوتاه نمیآییم. فعالیتهای داوطلبانه صدیقه کیوانی به انجمن خیریه ساحل خلاصه نمیشود، او هشت سالی است که داوطلب جمعیت هلالاحمر است و هر گاه حوادث و بلای طبیعی در استان رخ دهد، او پای ثابت کمک به مردم شهر و استانش است.