جان‌دادن در مسیر بشردوستی

به یاد 3 همکار کشته‌شده کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ در یمن

خانواده جهانی کمیته بین­‌المللی صلیب‌سرخ با اطلاع از مرگ سه تن از همکارانش در پی انفجارهای متعددی که فرودگاه عدن در یمن را در یازدهم دی‌ماه 1399 لرزاند، اندوهگین شد. حمید القدامی، احمد وزیر، و سعیدی کائیرانگا 3 تن از همکاران خوش اخلاق، متعهد و علاقه‌مند کمک به دیگران بودند که تأثیر عمیقی بر همکاران‌­شان گذاشتند.

شهروند آنلاین- خانواده جهانی کمیته بین‌­المللی صلیب‌سرخ با اطلاع از مرگ سه تن از همکارانش در پی انفجارهای متعددی که فرودگاه عدن در یمن را در یازدهم دی‌ماه 1399 لرزاند، اندوهگین شد. حمید القدامی، احمد وزیر، و سعیدی کائیرانگا 3 تن از همکاران خوش اخلاق، متعهد و علاقه‌مند کمک به دیگران بودند که تأثیر عمیقی بر همکاران­‌شان گذاشتند.

حمید القدامی؛ معتقد بود هر کسی می­‌تواند به آرزوهایش برسد

حمید القدامی که در نمایندگی فرعی صعده برای رفتار خوشش معروف بود، درست پیش از پرواز به هند با همکاران خود در کمیته بین‌­المللی صلیب‌سرخ سرگرم شوخی بود و در یک گروه واتساپی پرسیده بود که باید ماشین را کجا پارک کند. یکی از همکاران به شوخی پاسخ داده بود: «اون ماشین قراضه رو بفروش». دیگری گفته بود در هتل پارک‌کن. همکار دیگری گفته بود ازش چرخ‌دستی درست کن.

حمید در جواب گفته بود: «باید می‌دونستم تو این گروه این سوال رو نپرسم».

حمید در شرف یک دستاورد بزرگ در زندگی‌اش بود: کسب مدرک دکتری از دانشگاهی در هندوستان، مدرکی که او امید داشت در کارش برای کمک‌رساندن به دیگران در یمن کمک بیشتری برایش باشد.

حمید که به‌عنوان استاد برای بسیاری در نمایندگی شناخته می­شد، سال­‌ها را وقف به دست آوردن این مدرک پیشرفته کرده بود. یک‌بار هنگامی که از مخارج تحصیل ناتوان شده بود، به اردن سفر کرد تا با کسب درآمد به تحصیلاتش ادامه دهد. او به دوستان و همکارانش گفته بود که هر کسی می‌­تواند به آرزوهایش برسد.

یحیی عامر از همکاران او در کمیته بین‌‌­المللی صلیب‌سرخ می­‌گوید: «وقتی که داستان خودش را برای من و دیگران تعریف می­‌کرد که از موقعیت‌­های دشوار زیادی برای به دست آوردن مدرکش گذشته است، مثبت‌­اندیشی را در چشمانش می‌­دیدم.»

خارج از کار، حمید 41ساله صحبت از طبیعت زیبا و تنوع غذایی در هند می­‌کرد و می‌­گفت که کامل‌کردن مطالعاتش چقدر کار برده است.
به‌عنوان یک کارشناس بهداشت میدانی کمیته بین­‌المللی صلیب‌سرخ در یمن، او اقلام مورد نیاز را در جریان عملیات کمک‌­رسانی در اختیار مهاجران و بازداشت­‌شدگان قرار می­‌داد. در طول سال گذشته، برای پشتیبانی از مراکز قرنطینه کووید-19 کار می­‌کرد.

عامر می‌گوید: «گه‌گاه پس از یک روز طاقت‌­فرسا، ما با هم می­‌نشستیم و حرف می‌­زدیم. او خیلی نسبت به تحصیل­اش خوش­بین بود و از اینکه دوره دکتری خود را در هند می‌­گذراند، افتخار می‌­کرد.»

در تعطیلات آخر هفته، حمید سه‎‌ساعت رانندگی می‌­کرد تا به خانه بازگردد و خانواده‌­اش شامل 6 فرزند پسرش را که مایه تعجب عده‌­ای بود، ببیند. بشیر جبران همکار او در کمیته بین‌‌‌المللی صلیب‌سرخ گفت که او برای داشتن چنین خانواده بزرگی خیلی جوان به نظر می‌رسید.

مرگ حمید، با توجه به جنبه بی‌­رحم فعالیت‌های بشردوستانه میان خطرات یمن و زنده خارج‌نشدن از آن، دل افراد بسیاری را خالی کرده است.

جبران گفت: «همه دلتنگ او هستند و ما عمیقا غمگین و زخم‌خورده‌ایم. نمی­‌دانیم چطور اتفاقی را که برای او افتاد، توضیح دهیم و هر زمان که فرصتی به دست می­‌آوریم، از خاطرات او تعریف می­‌کنیم.»

احمد وزیر؛ بشردوستی که همیشه لبخند می‌زد

همیشه لبخند می­‌زد. همکاران احمد وزیر را این‌گونه به خاطر دارند. در کمیته بین­‌المللی صلیب‌سرخ یک‌نفر با افراد زیادی ملاقات می‌­کند، اما احمد احتمالا بیشترین افراد را ملاقات کرده بود: به‌عنوان بخشی از گروه عملیات هوایی، احمد به تک‌تک افرادی که با هواپیما در فرودگاه عدن فرود می‌آمدند، خوشامد گفته و دوباره هنگام پرواز بدرقه‌شان می‌کرد.

رامی احمد، یکی از همکاران و دوستان او در کمیته بین‌­المللی صلیب‌سرخ می‌گوید: «او همیشه با یک لبخند بسیار زیبا از اشخاص در فرودگاه استقبال می­‌کرد. من این را هم از زبان همکاران خارجی و هم از زبان همکاران یمنی می­‌شنوم. این یک ویژگی احمد وزیر بود. او همیشه لبخند می‌زد و این نکته بسیار خوب است. هنوز افراد لبخندزدن او را به یاد می‌آورند.»

در فرودگاه، احمد وزیر به امور لجستیکی که در آوردن کالا و پرسنل کمک می‌­کرد، رسیدگی می‌نمود.

یکی دیگر از کارکنان کمیته بین­‌المللی صلیب‌سرخ، رامی حسین، در همان دانشگاهی درس خوانده بود که احمد وزیر زمانی در آنجا علوم کامپیوتر می­‌خواند و بعدها به تحصیل مهندسی پرواز ادامه داد و به‌عنوان مهندس هواپیما مشغول به کار شد.

رامی حسین تعریف می‌کند: «من دیده‌­ام که او همیشه آرزوی آن را داشت که یا خلبان شود یا پرواز کند. او از عموهایش که عضو کارکنان خطوط هوایی یمن بودند، الهام می­‌گرفت. دو یا سه عضو از اعضای خانواده­‌اش در این صنعت کار می‌­کردند. او به نحوی این را از آنها به ارث برده بود. او تحت تأثیر آنها بود.»

رامی حسین همچنین گفت که وقتی از همکاران درباره اشخاصی که در حمله در یمن کشته شدند، پرسیده می­‌شود و آنها به سرعت لبخند احمد را به یاد می­‌آورند. «چون که او همیشه با لبخندی زیبا از افراد استقبال می­‌کرد و از آشنایی با اشخاص جدید خوشحال می­شد. او بسیار صمیمی بود.»

رامی احمد اولین‌بار احمد وزیر را در سال 2014 ملاقات کرد، زمانی که او به‌عنوان یک مهندس هواپیما برای خط هوایی یمن در فرودگاه عدن کار می­‌کرد. امروزه فرودگاه یک تصویر یادبود از وزیر را در نزدیکی محلی که در آنجا کشته شد، نصب کرده است. احمد 34ساله از خود دو فرزند پسر به جای گذاشته است.

رامی احمد می‌گوید: «به ذهنم رسید که او از این مکان خوشش می­‌آمده و در این مکان که دوست داشته، فوت شده است. این در من تأثیر زیادی گذاشت. من او را می­‌شناختم. من عشق او و علاقه‌­اش به این فرودگاه را دیده بودم. او در همان جایی درگذشت که عاشقش بود.»

سعیدی کائیرانگا؛ همیشه مسرور و مشتاق برای کارهای بشردوستانه

با وجودی که او ملیت رواندایی داشت، نامش (سعیدی) در عربی به معنای «مسرور» است و سعیدی همیشه هنگامی که به دیگران کمک می­‌کرد، شاد و مسرور بود.

او پس از دو هفته قرنطینه کووید-19 به محض ورودش، برای رفتن به میدان لحظه‌شماری می‌کرد. آنقدر مشتاق بود که در واقع درخواست کرد برای مدت طولانی‌تری بماند تا زمان  بیشتری برای انجام ارزیابی از دو بیمارستان داشته باشد.

آوریل پترسون، هماهنگ­کننده امور بهداشتی در یمن می‌گوید: «او در کارش مشتاق بود و علاقه داشت ارزیابی­‌اش را در اختیار دیگران قرار دهد، کار او کاستی‌­ها در دو دپارتمان را آشکار می‌ساخت و برای رفع آنها راه‌حل­‌های عملی ارایه می‌داد.»

آوریل تعریف می‌کند: «همچنین او خیلی علاقه داشت به یمن بازگردد، چراکه نیازهایی را می‌دید که می‌­توانست با آموزش در رسیدگی به آنها کمک کند. سعیدی به‌عنوان یک تکنیسین اشعه ایکس نزد ما آمد اما او به وضوح یک بشردوست واقعی بود. او نه‌تنها نگران دستگاه­‌ها یا حتی کارکنان بود بلکه دغدغه بیماران را نیز داشت… ممکن است او زمان کمی را اینجا بوده باشد اما کار او ادامه خواهد یافت.»

سعیدی که با عناوین دوست­‌داشتنی و مهربان توصیف می­‌شود، اغلب درباره خانواده­‌اش حرف می­‌زد. رافائل کریو، یک کارشناس اورتز و پروتز در یمن گفت که او احترام خاصی برای همسرش قائل بود؛ چراکه همسرش تأثیر زیادی بر زندگی او داشت و از برنامه­‌های او در زندگی حمایت می­‌کرد.

سعید فائض، مدیر داخلی بیمارستان باجیل یمن گفت که سعیدی از محدودیت­‌های ایجادشده به دلیل کووید-19 به ستوه آمده بود؛ چراکه به او اجازه نمی­‌داد که برای تولد اخیر دومین دخترش به همسرش در اتاق زایمان ملحق شود، اما در نهایت هنگامی که نوزاد به نام آسترا آلن به دنیا آمد، پدر او از خوشحالی اشک شوق ریخت.

فائض گفت: «ما اولین لحظات ورود نوزاد به این دنیا را از طریق تماس تصویری با مادر عزیز او از تخت بیمارستان مشاهده کردیم… تو آنقدر عاشق همسر ودخترت بودی که یک روز نمیشد بگذرد و ازآنها یادی نکنی و در انتظار بودی که به زودی آنها را ببینی.»
جاناتان دلشامبر، یکی از مهندسین زیست پزشکی کمیته بین‌­المللی صلیب‌سرخ به خاطر دارد که «سعیدی چطور کاملا به آموزش و بهبود دپارتمان رادیولوژی در این بیمارستان متعهد بود. با وجودی که همیشه کار در این بیمارستان کار ساده‌ای نبود، سعیدی همیشه چالش‌­ها را با موفقیت و سیاستمدارانه پشت‌سر می‌گذاشت.»

یونس الشلوی در نمایندگی کمیته بین­‌المللی صلیب‌سرخ در صنعا کارکنانی که به فرودگاه می‌رفتند را بدرقه می­‌کرد و به سعیدی با چمدان­‌هایش کمک کرد و تا آخرین حظات با او شوخی و مزاح می­‌کرد.

یونس به یاد می­‌آورد: «من به او می‌­گفتم «سعیدی آیا از ترک‌کردن ما سعیدی؟ سعیدی درعربی به معنای خوشحال و مسرور است. سعیدی خیلی خوشحال بود از آنکه مشکلی را مربوط به اشعه ایکس که در بیمارستان باجیل شناسایی کرده به سرعت آنگونه که توصیه کرده بود، در حال رسیدگی بودند و به نوعی یک دستاورد تلقی می­‌کرد. هنگامی که داشتم در اتوبوس کمیته بین­‌المللی صلیب‌سرخ را می‌­بستم، سعیدی با دو دستش با لبخند آرامی که به لب داشت، به من اشاره کرد که متشکرم.»

لینک گزارش اصلی در اینجا

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.