برای روزهای سخت آماده شدیم
داوطلبان خانه هلال سیسخت این روزها دوشادوش نهادهای امدادرسانی در مناطق زلزلهزده حاضرند
10 سال از آغاز فعالیتهای خانه هلال سیسخت میگذرد. آموزشهایی که سالهاست اعضای داوطلب این خانه دیدهاند از اولین ساعات بعد از زلزله به داد اهالی این شهر رسیده است. داوطلبان آموزشدیده خانه هلال سیسخت این روزها پابهپای امدادگران مشغول کمکرسانی هستند. این روزها هیچکس به اندازه داوطلبان خانه هلال منطقه زلزلهزده را خانهبهخانه نمیشناسد و همین آشنایی با ساکنان شهر و وضع خانوادهها، رتقوفتق امور را برای امدادرسانی آسانتر کرده است.
شهروند آنلاین: زلزله سیسخت نشان داد که خانههای هلال در مواقع بحران چه جایگاه ضروری در هر منطقه دارند. مجموعههای امدادی متشکل از اهالی بومی هر منطقه که به محض وقوع بلایای طبیعی و حوادث پیشبینی نشده میتوانند به کار امدادرسانی در مناطق سرعت ببخشند. خانه هلال سیسخت که 10سال از فعالیتش در این منطقه میگذرد از ساعات نخست وقوع زلزله 5.6 ریشتری چتر حمایتی خود را بر سر مردم زلزلهزده شهر پهن کرد تا خدمات امدادی با سرعت بیشتری به دست زلزلهزدهها برسد.
سیسخت، شهری در دامنه کوه دنا که این روزها در میان مردمش خبری از آرامش روزهای قبل از زلزله نیست. گرچه امدادگران و نجاتگران هلال احمر از ساعات نخست بعد از زلزله، از گوشهوکنار کشور برای کمک به سیسختیها راهی این منطقه شدهاند. اعضای خانه هلال شهر سیسخت از همان ابتداییترین ساعات وقوع زلزله با رها کردن خانههای ویران شده خود به دلداری و آرام کردن همشهریهای خود پرداختند. داوطلبان امدادگری که سالهاست برای چنین روزهایی آموزش دیدهاند، در سختترین لحظات بعد از وقوع زمینلرزه خود را به ساختمان هلال احمر رساندهاند و به کمک همشهریان خود رفتند؛ با وجود آسیبدیدگیها و زخمهایی که بر اثر آوار اجسام روی تن و صورتشان ایجاد شده بود. «هاجر زابلی» مدیر خانه هلال سیسخت است. مادر طفلی دوسالونیمه که در هنگام وقوع زلزله بهشدت بیقراری میکرد: «خانهمان بهشدت آسیب دیده بود و ترکهای ناشی از زلزله بر قامت دیوارهای خانه جا خوش کرده بود. با قطع شدن برق و گاز کورسوهای روشنایی در خیابانها هم خاموش شد. چشم، چشم را نمیدید. نور موبایلها تنها یاریگر مردم در آن ساعات بود. دلم آرام و قرار نداشت. باید سریعتر خود را به مرکز شهر میرساندم تا به همشهریان کمک کنم. فرزند کوچکم بیقراری میکرد. »
کودکش را آرام میکند و بعد از انتقال به نقطه امنی خودش راهی مرکز شهر میشود: «مردم شهر همه بیرون از خانهها بودند. تاریکی شب زیر سایه بارش باران شدید فضای شهر را ترسناکتر کرده بود. از هر گوشه صدای فریاد و کمکخواهی مردم به گوش میرسید. خانهها خراب شده بود اما خوشبختانه به نظر میرسید کسی جانش را از دست نداده.»
به ستاد بحران سیسخت میرود: «اعضای ستاد بحران و مسئولان شهر در سالن ستاد بحران جمع شده بودند. عدهای مشغول نصب چادرهای اسکان برای شهروندان بودند اما کسی حاضر نشد به این سالن بیاید. مردم ترجیح دادند شب نخست را در کنار آوار خانهها، داخل خودروها و کنار خیابانها بمانند. بچههای خانه هلال یکییکی دور هم جمع شدند. هر کدامشان زخمی بر دل داشتند اما به میدان آمدند و کمک به همشهریانشان را به ماندن در کنار خانواده ترجیح داده بودند.»
آموزشهای خانه هلال به داد مردم رسید
پروین زابلی چند سالی میشود که به صورت داوطلبانه در شهر سیسخت فعال است و در طول این مدت کوشیده تا با آموزشهای هلال احمر مردم را برای شرایط سخت و بحرانی آماده کند. او میگوید: «آموزشهای امداد در بحران را سالهای گذشته خانهبهخانه برای شهروندان دنبال کردیم. گرچه رویارویی با بحران برای شهروندان سیسختی قابل باور نبود، اما همین آموزشها از ساعات اولیه بحران به داد مردم رسید.»
همینطورکه با ما به صورت تلفنی گفتوگو میکند مشغول بستهبندی کمکهای معیشتی برای مردم زلزلهزده است. صدای نفسهایش به گوش میرسد: «اعضای خانه هلال که علاوه بر داوطلبان خانم، اعضای هیأت امنای مساجد ششگانه سیسخت را شامل میشوند که این روزها مشغول خدماترسانی محلهبهمحله در سیسخت هستند.»
آرامش را به مناطق برگرداندیم
خستگی سرشان نمیشود. عزمشان را جزم کردهاند تا زندگی عادی را به سیسخت برگردانند. زهرا صالحی، یکی دیگر از اعضای خانه هلال سیسخت است که سابقه فعالیتهایش در جمعیت هلال احمر بهسال 84 برمیگردد: «برای فراگیری کمکهای اولیه به خانه هلال آمده بودم که مجذوب فعالیتهای داوطلبانه شدم و امروز بهعنوان مربی کمکهای اولیه در این مجموعه فعالیت دارم.»
از آرامشی برایمان میگوید که ارمغان فعالیتهای داوطلبانه و امدادی است: «شاید تا به امروز اینچنین درگیر فعالیت در شرایط بحران نشده بودیم، اما وقتی میبینیم آموزشهای ما در طول 10سال اخیر به همشهریان باعث شد تا علیرغم خسارتهای مالی بسیار به شهر در سوگ عزیزی ننشینیم، به خود میبالیم.»
او 34 ساله است. خانواده خودش هم این روزها بر ویرانههای خانهشان نشستهاند، اما او خانه و زندگی را رها کرده و به یاری همشهریانش رفته است: «از همان ساعتهای اولیه وقوع زلزله وقتی از سلامت خانواده مطمئن شدم دلم آرام و قرار نداشت. به خانههای حوالی محل زندگیمان رفتم. خرابهها زیاد بود و مردمی که ترسان و سرگردان در معابر شهر آواره بودند. چارهای نبود باید آرامش را بین مردم حاکم میکردیم. زلزله، بارش باران، قطعی برق و سرمای شب همه را ترسانده بود. همکارانمان در ستاد بحران مشغول آمادهسازی چادرهای اسکان برای زلزلهزدهها بودند اما مردم از رفتن زیر هر سقفی هراس داشتند. باید کمکها را به خیابانها میآوردیم. از پتو و چادر گرفته تا مواد غذایی همه امدادگران و داوطلبان به میدان آمدند قبل از اینکه نیروهای امدادی کمکی از اقصی نقاط کشور برسند.»
زهرا هم خوشحال است از تلاشی که سالهای گذشته در قالب طرح خادم به همشهریانش ارایه کرده است: «از ابتدای تشکیل خانه هلال در سیسخت یکی از اولویتهای اصلی ما آموزش مردم با شرایط بحران بلایای طبیعی در مساجد، مدارس و ادارات دولتی بود. آموزشهایی که گاه خیلی از سوی مردم جدی گرفته نمیشد اما اشرافشان به این دانش در زلزله اخیر به فریادشان رسید. تخلیه سریع خانهها و پناه گرفتنهای اصولی باعث شد تا هیچ خانوادهای امروز عزادار و سوگوار عزیزش در زلزله بزرگ 5.6 ریشتری سیسخت نباشد و همه ما شاکر این موضوع هستیم.»
شاید تا به امروز اینچنین درگیر فعالیت در شرایط بحران نشده بودیم، اما وقتی میبینیم آموزشهای ما در طول 10سال اخیر به همشهریان باعث شد تا علیرغم خسارتهای مالی بسیار به شهر در سوگ عزیزی ننشینیم، به خود میبالیم.
امدادگران و نجاتگران جمعیت هلال احمر از روزهای نخست بعد از وقوع زلزله در منطقه حاضر هستند، اما اشراف آنها به منطقه به اندازه اعضای خانه هلال در سیسخت نیست. داوطلبانی که میکوشند کمکهای امدادی به دست خسارتدیدگان واقعی از زلزله برسد. پروین زابلی یکی دیگر از اعضای خانه هلال در سیسخت است او هم وقتی به گفتوگو با ما مینشیند مشغول ثبت مشخصات خسارتدیدگان از زلزله است. خانه خودشان هم در زلزله تخریب شده اما اولویت این روزهایش مردم شهر هستند: «یکی از بدترین صحنههایی که در اولین ساعات وقوع زلزله با آن مواجه شدم تخریب خانه زن سرپرست خانواری بود که جهیزیه دخترش زیر آوار مانده بود. ضجههای این زن هنوز در گوشم پیچیده است.»
آن شب سخت را برایمان توصیف میکند: «شهر ما کوچک است. شب، همیشه آرامترین ساعات را برای شهروندان به همراه دارد. اما 29 بهمن 99 را هرگز فراموش نمیکنم، تخریب خانهها، تاریکی شهر و هراسی که به جان مردم افتاده بود در کنار وضع جوی نامناسب همهوهمه دستبهدست هم داده بود تا مردم شهر ساعتی را گیج و سرگردان باشند. مرثیهخوانی مردم بر سر آوار خانهها دل آدم را ریش میکرد. ساعتی گذشت تا بچههای خانه هلال دور هم جمع شدند و محلهبهمحله شروع به گشتزنی کردند. خسارتدیدگان براساس حجم خسارتی که زلزله به خانههایشان وارد کرده بود، شناسایی شدند. سریعا وسایل معیشتی موجود را به دست آنها رساندیم همین حضور، باعث دلگرمی آنها شد. در روز پنجشنبه و جمعه هم که میزبان مسئولان کشوری بودیم مردم کمی آرامتر شدند.»
سیسخت این روزها حالوروز خوبی ندارد درست است از خانههای کوچک و بزرگ چیز زیادی باقی نمانده اما همدلی و همراهی مردم با هم در این شهر موج میزند.