معمای عجیب «نازنین»/ سرنوشت دختر 12 ساله‌ای که از شکنجه‌گاه مادر به ترکیه گریخت

شهروند| راز 6 سال ناپدید شدن دختر 12 ساله با یک تماس فاش شد. دختر کوچکی که با مرد افغان رفت و هرگز بازنگشت. او که از آزارهای مادرش خسته شده بود، تصمیم ترسناکی گرفت. 12 سال بیشتر نداشت که فرار را بر قرار ترجیح داد. مادرش سال‌ها در جست‌وجوی او بود و هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که وقتی ماموران به خانه یک مظنون بروند، دخترش در را باز کند. دختری که حالا بعد از 6 سال صاحب سه فرزند شده و تصمیم ندارد دوباره به خانه مادرش بازگردد.

ماجرای این پرونده روز 25 مهر سال 94 پیش روی ماموران پلیس پایتخت قرار گرفت. همان روزی که زنی جوان به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن دختر 12 ساله‌اش خبر داد. او درباره این ماجرا گفت: «من و دخترم با هم زندگی می‌کردیم. سال‌ها پیش از شوهرم جدا شدم. مشکل خاصی نداشتیم. تااینکه دیروز دخترم از خانه خارج شد و دیگر هرگز بازنگشت. خیلی ترسیدم. همه جا را به‌دنبالش گشتم، ولی هیچ اثری از او نبود.»

با این اظهارات، بلافاصله موضوع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت و تلاش در این خصوص آغاز شد. جست‌وجوها برای یافتن نازنین ادامه داشت، ولی هیچ اثری از این دختربچه نبود.

نخستین سرنخ

چندسال گذشت. اثری از نازنین نبود. هیچ‌کس خبر نداشت که این دختر دقیقا کجاست و چطور زندگی می‌کند. سرنوشت او به یک ماجرای معمایی تبدیل شده بود. جست‌وجوها نیز نتیجه نمی‌داد. تااینکه چندسال بعد در نهایت سرنخ‌هایی از این دختر در ترکیه یافت شد. در این پرونده ردپایی از کارگر افغان نیز دیده می‌شد. کارگری که در ساختمان نیمه‌کاره، روبه‌روی خانه نازنین کار می‌کرد. تجسس‌های تیم تحقیق نشان داد که این دو نفر از ایران رفته و در ترکیه زندگی می‌کنند. ولی سرنخ دیگری از این بچه یافت نشد.

در نهایت چندوقت قبل مادر نازنین بار دیگر به دادسرای جنایی پایتخت رفت و این‌بار اظهارات تازه‌ای را مطرح کرد. او گفت که فردی با او تماس گرفته و در ازای آدرس نازنین، دو میلیاردتومان پول درخواست کرده است. این زن گفت: «من التماسش کردم، ولی هیچ آدرسی از دخترم به من نداد. می‌گفت حتما باید به من پول بدهی تا آدرس دخترت را بگویم. سال‌ها گذشته و من بی‌تاب دیدن دخترم هستم. دیگر نمی‌دانم باید چکار کنم.»

همین تماس باعث شد که بار دیگر پرونده به جریان بیفتد. این‌بار ماموران پلیس اداره یازده پلیس آگاهی پایتخت تحقیقات خود را در این خصوص آغاز کردند. آنها رد این تماس را گرفته و به یک مرد ایرانی رسیدند. او گفت که خط را به یکی از شاگردان افغانستانی‌اش داده است. ماموران به سراغ این مرد رفتند و در نهایت او نیز دوستش را به ماموران معرفی کرد. حبیب، مرد افغانی بود که در ساختمان نیمه‌کاره روبه‌روی خانه نازنین کار می‌کرد. پلیس دریافت که این مرد، حالا در شهر مرتضی‌گرد زندگی می‌کند. آنها با نیابت، به آدرس خانه او رفتند.

روایت دختر

وقتی زنگ را زدند، دختری 18 ساله در را باز کرد. دختری که مشخصاتش با نازنین یکی بود. وقتی ماموران پلیس از او اسمش را پرسیدند، مطمئن شدند که او همان دختری است که 6 سال پیش ناپدید شده بود. او وقتی خود را در برابر ماموران پلیس دید، راز زندگی‌اش را فاش کرد و به آنها گفت: «من خودم با این مرد رفتم. در کنار مادرم زندگی سختی داشتم. دیگر نمی‌توانستم آن زندگی را تحمل کنم. وقتی با این مرد افغان آشنا شدم، او به من محبت کرد و از من خواست که با او زندگی کنم. می‌دانست زندگی سختی داشتم. قصد کمک داشت. من هم به او اعتماد کردم و از خانه فرار کردم.»

نازنین حالا سه فرزند دارد. در این مدت زندگی جدیدی را برای خودش آغاز کرده است. او راز زندگی ترسناک در کنار مادرش را فاش کرد و گفت: «مادرم خانه‌مان را پاتوق معتادان کرده بود. او شب‌ها مرا بیهوش می‌کرد. به من قرص می‌داد و من بیهوش می‌شدم. مادر و دایی‌ام مرا خیلی اذیت می‌کردند. آنها مرا مجبور می‌کردند که در خیابان‌ها تکدی‌گری کنم. در آن سن‌وسال خیلی سختی کشیدم. تااینکه یک روز با مرد افغان آشنا شدم. وقتی داشتم در کوچه گریه می‌کردم، او مرا دید و با هم صحبت کردیم.»

دلتنگ مادر

این دختر جوان ادامه داد: «از آن روز به بعد، حبیب سعی کرد به من محبت کند. خیلی هوای مرا داشت. تااینکه یک شب، وقتی مادرم به من قرص خوراند، آن را نخوردم. الکی خودم را به بیهوشی زدم، او فکر کرد که من بیهوشم. تااینکه من یواشکی او را دیدم و فهمیدم که خانه را به پاتوق معتادان تبدیل می‌کند. وقتی موضوع را به حبیب گفتم، او گفت که باید هرچه زودتر خانه را ترک کنی. من هم همراه او رفتم. اول به ترکیه رفتیم و در آنجا زندگی کردیم. ولی من که دلتنگ اینجا شده بودم، از او خواهش کردم که برگردیم. او هم قبول کرد. با هم به ایران برگشتیم. ولی دلم نمی‌خواست مادرم را ببینم. فقط می‌خواستم صدایش را بشنوم و یک‌بار دیگر او را ببینم.»

این دختر درباره اخاذی نیز به پلیس گفت: «وقتی به ایران برگشتیم، به‌دنبال نشانه‌ای از مادرم بودم. در حالیکه سعی می‌کردم مادرم را پیدا کنم و او را از دور ببینم، ماموران به خانه ما در مرتضی‌گرد آمدند. نمی‌دانم چه کسی از طرف حبیب با مادرم تماس گرفته بود که پول می‌خواست. من از این موضوع بی‌اطلاع هستم. زمانی‌که در ترکیه بودیم، با حبیب ازدواج کردم و سه فرزند داریم. نمی‌خواهم نزد مادرم برگردم. فقط می‌خواستم او را ببینم.»

با این اظهارات بازپرس جنایی دستور تحقیقات بیشتر در این خصوص را صادر کرد تا زوایای پنهان این پرونده عجیب فاش شود.

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.