[پولاد امین] بالاخره بعد از حدود سهسال نابسامانی و رکود تمامعیار در گیشه سینمای ایران -بر اثر کرونا، مسائل اقتصادی و ناآرامیهای اجتماعی- آخرین روزنههای امید همچنان باز ماند و سینمای ایران ماهی داغ و موفق را در گیشه از سر گذراند. اتفاقی که البته بیش از هر فیلم دیگری به مدد«فسیل»، ساخته کریم امینی حاصل آمد که دست روی موضوعی ساده و حساس مانند سبک زندگی و ناکامی نسلهای بسیاری در زندگیکردن به شیوهای که دلشان میخواهد، گذاشته بود و با همین موضوع نیز اقبال سینمادوستان را به دست آورد و یکی از معدود تجارب سینمای ایران، در تبدیل سینمارفتن به یک مناسک عمومی بیانگر و پیامرسان، را رقم زد.
«فسیل» البته در این مسیر تنها نبود. این فیلم کمدی اجتماعی که با کشاندن حدود 2 میلیون و 160 هزار نفر پای گیشهها، در رسانهها خود را بهعنوان تنها فیلم صد میلیارد تومانی سینمای ایران مطرح کرد، در روزهای نوروزی سینمای ایران رقبای دیگری نیز در گیشه داشت. مثلا «بخارست» مسعود اطیابی با اینکه بیش از چهار ماه از آغاز اکرانش میگذشت، فروش خوب خود را در گیشه ادامه داد و در نهایت بعد از کشاندن یکمیلیون و 600 هزار نفر به سالنهای سینما، با حدود 54 میلیون فروش، فروردین را به پایان رساند. «ملاقات خصوصی» امید شمس با فروش 29 میلیارد، «چپ راست» حامد محمدی با 14 میلیارد، «خط استوا»ی اصغر نعیمی با حدود 10 میلیارد، «غریب» محمدحسین لطیفی با حدود 9 میلیارد و «عروس خیابان فرشته» ساخته مهدی خسروی با 7 میلیارد تومان فیلمهای پرفروش سینمای ایران در اولین ماه سال بودند. ماهی که به دلیل تقارن با ماه رمضان -که بهدلیل فضای خاص و پرداختن مردم به مناسک مذهبی و البته ساعات کار کمتر سینماها همواره فصلی ناامیدکننده در زمینه اکران محسوب میشود- در ابتدا امیدواری زیادی در مورد احتمال رونق سینما در آن وجود نداشت، ولی هرچه گذشت اوضاع بهتر شد، دوستداران «فسیل» دهان به دهان و سینه به سینه همدیگر را به سالنهای نمایشدهنده این فیلم دعوت کردند، فروش فیلم بالا رفت، بقیه فیلمها هم بهتر فروختند و در نهایت یکی از بهترین فروردینهای سینمای ایران حاصل آمد. فروردینی حدودا 100 میلیارد تومانی که اگر این موضوع را نیز مدنظر داشته باشیم که فیلمهای اکران عید فطر هم روند فروش «فسیل» را ادامه خواهند داد، در نهایت میتواند یکی از بهترین بهارهای تاریخ سینمای ایران را -البته از نظر فروش در گیشه، نه تعداد تماشاگران- به ارمغان آورد. اتفاقی که مروری گذرا بر اسامی فیلمهای جدید اکران، آن را در دسترس جلوه میدهد.
«جنگ جهانی سوم»؛ قربانیان و ستمگران
فیلم «جنگ جهانی سوم» بهعنوان ششمین فیلم بلند هومن سیدی پس از «آفریقا»، «سیزده»، «اعترافات ذهن خطرناک من»، «خشم و هیاهو» و «مغزهای کوچک زنگزده»؛ بعد از نخستین نمایش در هفتادونهمین دوره جشنواره بینالمللی ونیز و دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد و بهترین فیلم از آن فستیوال، بهعنوان نماینده سینمای ایران به اسکار ارسال شد. این مهمترین عنصر تبلیغاتی جدیدترین ساخته هومن سیدی به شمار میآید که حالا با حضور بازیگرانی چون محسن تنابنده، ندا جبرائیلی، نوید نصرتی و… به استقبال مخاطبان معمولی سینماها رفته است. آزمونی که در نهایت حکم موفقیت یا شکست اقتصادی «جنگ جهانی سوم» را مشخص خواهد کرد.
«جنگ جهانی سوم» داستان کارگر روزمزد بیخانمانی به نام شکیب را روایت میکند که با اینکه با زنی ناشنوا به نام لادن در ارتباط است، ولی تاکنون نتوانسته با مرگ همسر و پسرش در زلزله چند سال پیش کنار بیاید. در این میان، موقعیت دشوار و پیچیده شکیب با ورود یک گروه فیلمبرداری به محل ساخت و سازی که او در آن کار میکند، سختتر و پیچیدهتر میشود. گروه فیلمبرداری در آن لوکیشن مشغول ساخت فیلمی درباره جنایات هیتلر در طول جنگ جهانی دوم میشوند و در این بین شکیب هم در کمال تعجب نقشی در آن فیلم میگیرد؛ نقشی که برای او به معنای خانه و اعتبار هم هست؛ اینکه او هم برای خود کسی باشد. برای همین هم وقتی لادن با اطلاع از این موضوع به محل کار شکیب میآید و درخواست کمک میکند، شکیب این را به عنوان تهدیدی برای تمام چیزهایی که به دست آورده میبیند و نقشه میکشد که او را از دید بقیه پنهان کند. اما نقشه او بهطرز غمانگیزی اشتباه از کار درمیآید.
درباره «جنگ جهانی سوم» علاوه بر ناکامی در نودوپنجمین دوره جوایز اسکار -که حتی به جمع فهرست نامزدهای اولیه نیز راه پیدا نکرد- باید از تشویق هفتدقیقهای تماشاگران بعد از نمایش آن در بخش رقابتی افقهای جشنواره فیلم ونیز یاد کرد و البته تعریف و تمجیدهای منتقدان جشنوارههای خارجی. مثلا جاناتان هالند از «اسکریناینترنشنال» با تمجید از این فیلم، آن را «کمدی سیاهی» خوانده که به تدریج به تراژدی تبدیل میشود و با تمرکز روی عناصر دلهرهآور عالی و شفافیت افسانهای خود، داستانی طاقتفرسا اما متقاعدکننده را ارائه میدهد که نشان میدهد چگونه قربانیان یاد میگیرند از ستمگران تقلید کنند!
«سهکام حبس»؛ داستان یک زن
فیلم «سهکام حبس»، به نویسندگی و کارگردانی سامان سالور، اولبار در جشنواره سال 1398 به نمایش درآمد و در همان نمایش هم با اینکه در روز اول جشنواره روی پرده رفته بود، توانست توجه منتقدین سینما را به خود و ارزش و اهمیتش جلب کند. فیلمی با بازی محسن تنابنده، پریناز ایزدیار، سمیرا حسنپور و متین ستوده که داستان زوج جوان تازه بچهدارشدهای به نامهای مجتبی و نسیم را روایت میکند که با اینکه ثروتمند نیستند و در منطقهای فقیرنشین در جنوب تهران زندگی میکنند، اما زندگی شادی دارند. تا اینکه مجتبی تصادف میکند و نسیم در غیاب او تمام تلاش خود را برای نجات خانواده انجام میدهد، اما وقتی میفهمد شوهرش در واقع فروشنده مواد مخدر است، همهچیز تغییر میکند. با این حال، مجتبی بدهی زیادی به ارباب مواد مخدر دارد و این، نسیم را در شرایط دشواری قرار میدهد: او برای نجات همسرش باید مواد باقیمانده را بفروشد.
«سهکام حبس» برای موفقیت و جلب نظر تماشاگران راههای ساده، اما آزمودهشدهای را بهکار میگیرد که مهمترینش الگوی دراماتیک تکراری، اما جذاب زنی است که فکر میکند زندگی خوبی دارد، ولی کمکم میفهمد خیلی چیزها سر جایش نیست و به همیندلیل برای جلوگیری از فروپاشی خانواده، خود را به آب و آتش میزند. الگویی که تاکنون نمونههای درخشان بیشماری به سینمای ایران داده؛ از «سگکشی» بهرام بیضایی تا بسیار فیلمهای دیگر. نکته مثبت «سهکام حبس» این است که در مسیر روایت این الگوی تکراری، تماشاگرش را زیاد خسته نمیکند و در واقع داستان سادهاش را بدون ادا و اصول روشنفکرنمایانه به کلیشهایترین و قابل پیشبینیترین شکل ممکن روایت کند. رویکردی که در کنار بازیهای مخاطبپسند پریناز ایزدیار و محسن تنابنده میتوانند باعث شود فیلم در اکران عمومی گلیم خود را از آب بیرون بکشد.
«باباسیبیلو»؛ به نام پدر!
فیلم «باباسیبیلو» -یادآور فیلمی از استاد بهرام بیضایی- به کارگردانی ادوین خاچیکیان، فرزند کارگردان بزرگ و تاریخساز ایران ساموئل خاچیکیان، ساخته شده است. کمدی خانوادگی نوجوانانه با بازیگرانی چون رضا شفیعیجم، بهاره رهنما، امیرحسین صدیق و عباس محبوب که بهرغم اکران نامناسب و سانسهای کماهمیت، مورد استقبال نسبی مخاطبان قرار گرفته است.
ادوین خاچیکیان «باباسیبیلو» را در راستای نامش به عنوان فرزند ساموئل خاچیکیان میداند و میگوید فیلمش نسبت آشکاری با ساختههای پدر فقیدش دارد: «پدر اعتقاد داشت که فیلم باید بهگونهای باشد که کشش داشته باشد و بیننده را با خودش همراه کند، فارغ از هر ژانری که دارد. من هم تمام تلاشم را کردهام که این اصل را در کارم لحاظ کنم. اما در عین حال فیلم من کمدی فانتزی کودکانه است و با ژانر و گونهای که پدرم در سینمای ایران با آن شناخته و محبوب شده است، ۱۸۰ درجه متفاوت است.»
ادوین خاچیکیان میگوید: «پدرم در کارنامهاش فیلم ملودرام عاشقانه یا کمدی هم داشته، فیلم جنگی «عقابها» را هم کارگردانی کرده، اما در همه این آثار برایش مهم این بود که مخاطب در اولویت باشد و به او احترام گذاشته شود. به همین دلیل اصرار داشت که داستانهایش کشش لازم را برای مخاطب داشته باشد. من هرچه در سینما آموختهام از پدرم بوده و سعی کردهام آموختههایم را در همین فیلم هم مورد استفاده قرار دهم.»
«دسته دختران»؛ جنگ زنانه!
«دسته دختران» دومین فیلم منیر قیدی در ژانر جنگی و دفاع مقدس- بعد از «ویلاییها»- با حضور بازیگرانی چون نیکی کریمی، پانتهآ پناهیها، فرشته حسینی، هدی زینالعابدین، صدف عسگری و حسین سلیمانی، آنگونه که از فضا و عکسهایش مشخص است -و در اولین نمایش فیلم در جشنواره فجر سال گذشته هم دیدیم- با نگاهی جدی به گیشه ساخته شده است. فیلمی جنگی که حداقل از نظر نیت ذهنی، سازندگانش به دنبال این بودهاند که تماشاگر را برای دیدن آن به سالنهای سینما بکشانند. اما آیا این اتفاق افتاده است؟
نگاهی به موضوعات روز اجتماعی میتواند پاسخی درخور به این پرسش بدهد. در شرایطی که در سالهای اخیر، داستان روز این سرزمین، زنان، ظرفیتها و تواناییهای آنان بهعنوان موتور پیشبرنده اجتماع بوده، «دسته دختران» قصه زنان جنگ را روایت میکند. داستان گروهی که در تمام این سالها -و البته در تمام تاریخ- از روایتهای رسانهای درباره پیروزمردان پیکارها بازماندهاند. این فیلم راوی مقاومت و ایثار زنان در روزهای پرتلاطم و آشفته ابتدایی جنگ است و در واقع، نسخهای زنانه از مقاومت ۳۴روزه خرمشهر و بیشمار نبردهای خانهبهخانه در کوچهپسکوچههای این شهر را ارائه میدهد. با این حال، فیلم برخلاف اولین فیلم کارگردانش، «ویلاییها»، به موفقیت جشنوارهای و حتی انتقادی چندانی دست نیافت که این نیز البته به همان زنانه بودن آن برمیگردد. البته «دسته دختران» در گیشه ظرفیت زیادی برای موفقیت دارد.