اگر زورم میرسید این کارها را میکردم…
گفتوگوی «شهروند» با کارگردان فیلم «عروسی مردم» که هماکنون روی پرده سینماهاست
[دریا امینی]این روزها فیلمی به نام «عروسی مردم» روی پرده سینماهاست و بسیار هم مورد توجه قرار گرفته است. فیلمی به کارگردانی مجید توکلی و بازی نازنین بیاتی و شکیب شجره در نقشهای اصلیای که قصه دختر و پسری را روایت میکند که تصمیم میگیرند برای تفریح به عروسیهای مردم بروند و خوش بگذرانند. این فیلم که در مدت نزدیک به یک ماهی که روی پرده بوده، با توجه به اکران محدودتر در قیاس با صدرنشینهای جدول فروش از قبیل «فسیل» یا «شهر هرت» با فروش نزدیک به پنج میلیارد تومان مورد استقبال نسبی مخاطبان قرار گرفته؛ بعد از «متولد ١٣٦٥» دومین فیلم مجید توکلی است که پیش از این بهعنوان خبرنگار و نویسنده فرهنگی در روزنامهها فعالیت میکرد.
میتوانی بگویی که آیا از اکران و فروش فیلمت راضی هستی یا نه؟
بهعنوان کارگردان که قطعا و کاملا از اکران، فروش و بازتاب رسانهای فیلم راضی هستم. بهخصوص که این فیلم در زمان ساخت به نوعی مسیری متفاوت از فیلمهایی که صرفا برای فروش ساخته میشوند، طی کرده و این را در ترکیب بازیگران فیلم نیز میتوان دید که یک ترکیب کاملا جدید است و جز نازنین بیاتی هیچکدام نیز جزو بازیگرانی نیستند که تهیهکنندگان روی فروش فیلمشان روی آنها حساب باز میکنند.
و در این میان بهخصوص تازگی این ترکیب مورد توجه قرار گرفته است.
طبیعی هم هست. من همان زمان که داشتیم عوامل و بازیگران این فیلم را انتخاب میکردیم، تأکید و تمرکزم روی تازگی ترکیب بازیگران این فیلم بود و همین فاکتور هم بود که ما را به ترکیب نازنین بیاتی و شکیب شجره در کنار احترام برومند و زهرا داوودنژاد رساند که پیش از این هیچگاه به این شکل در کنار یکدیگر قرار نگرفته بودند. حالا هم وقتی به نتیجه کار نگاه میکنی، میبینی که این واقعیت که بازیگران این فیلم تکرار ترکیبهای شکلگرفته در دیگر فیلمها نیستند، یکی از محاسن این فیلم محسوب میشود.
چرا تا این حد این موضوع برایتان مهم بود؟
نیت منِ کارگردان برای استفاده از یک ترکیب جدید در وهله اول بهخاطر داستان تازه فیلم بود که درصورت استفاده از یک ترکیب تکراری جذابیت خود را برای تماشاگر به راحتی از دست میداد. با این حال این ریسک را هم داشت که چون دور از توقعات و کلیشههای ذهنی مخاطبان عمل کرده، بعید نیست در گیشه با دشواریهایی روبهرو شود که البته خوشبختانه فیلم ما تا حدی از این دشواریها رهیده و با توجه به شرایطی که خودمان داشتهایم، فروش موفقی هم داشته، با اینکه در کنار رقبایی که فروشهای غیرقابل باوری داشتهاند، این موضوع چندان به چشم نیامده است.
رقبای سختی هم داشتید البته.
حتما. ببینید، اینکه «عروسی مردم» در کنار فیلمهایی مانند «فسیل» و «شهر هرت» و کمدیهایی از این نوع اکران شده و با چنین شرایطی باز هم توانسته دیده شود و فروش قابلقبول و قابلتاملی نیز داشته باشد، صددرصد اتفاق خوبی برای ما بهشمار میآید. روندی که اگر در هفتههای آینده نیز به همین شکل ادامه داشته باشد، آن وقت میتوان گفت که اتفاقات خوبی برای فیلم ما- نسبت به هزینهای که شده و انتظاراتی که داشتهایم- روی داده و «عروسی مردم» به سوددهی رسیده است.
در زمان ساخت فیلم و حتی پیش از آن نیز همین انتظارات حداقلی و کیفی را داشتید یا اینکه با این امیدواری پشت دوربین رفتید که یکی از فیلمهای پرفروش روی پرده را بسازید؟! این را براساس فضایی که پیرامون فیلمتان بهوجود آمده بود، میگویم که این توقع را بهوجود میآورد که با یکی از آن کمدیهای همیشگی سینمای ایران سروکار خواهیم داشت.
نه؛ ما که اصلا مانور تبلیغاتی این شکلی روی فیلم انجام نداده بودیم. حداقل اینکه نیت منِ کارگردان این نبوده مگر اینکه در زمان ساخت و انتشار اخبار و عکسهای فیلم چنین تلقیای ایجاد شده باشد.
خب شاید این تلقی بهخاطر حضور آقای سرتیپی پشت میز تهیهکنندگی فیلم ایجاد شده باشد که کارنامهشان پر است از فیلمهای پرفروش و رکوردشکن.
شاید، ولی همانطور که گفتم نیت ما این نبود و از همان ابتدا هم با هدف ساخت یک فیلم اجتماعی کوچک و جمعوجور که در عینحال شیرین باشد و دستکم اینکه تلخی آزارنده نداشته باشد، پشت دوربین این فیلم رفتیم.
نگاهی حتی گذرا به دو فیلم «متولد ١٣٦٥» و همین «عروسی مردم» حکایت از این میکند که شما به موضوعاتی علاقه دارید که سینمای ایران تاکنون توجه چندانی به آنها نشان نداده. نوعی داستان تلخ درباره حسرت نداشتن. وجه جالب این ماجرا هم- که این دو فیلم را نیز با هم پیوند میدهد- این است که در هر دوی فیلمهای شما زوج جوان حسرتزده فیلم وقتی میبینند که دستشان به یک نوع زندگی شیک و لاکچری نمیرسد، تصمیم میگیرند حتی شده بهطور موقتی آن نوع زندگی را تجربه کنند. نتیجه این میشود که در «متولد ١٣٦٥» زوج جوان داستان با استفاده از آگهیهای اجاره املاک سراغ خانههای لوکس استیجاری رفته و خود را مشتریان آن خانهها جا میزنند و در این یکی نیز زوج جوان فیلم تصمیم میگیرند بدون دعوت در میهمانیها و عروسیهای مردم، حضور پیدا کرده و دلی از عزا درآورند. این موضوع، این حسرت و این راهحل از کجا میآید؟
اگر بخواهم خیلی کوتاه و سرراست به این پرسش شما جواب دهم، باید بیشتر و پیشتر از هر چیزی به شکاف اقتصادی و طبقاتی اشاره کنم. درواقع چیزی که باعث میشود منِ فیلمساز به این سمتوسو حرکت کنم، شکاف و دشواریهای اقتصادی و بهخصوص از بین رفتن طبقه متوسط است. اتفاقی که باعث میشود زوج جوان فیلم به جای اینکه بپردازند به زندگی و خوشیهایشان، تصمیم میگیرند در فیلم قبلی ادای زن و شوهرهای پولدار را درآورند و در این یکی نیز حس کنند که تنها با شرکت در عروسیهای مردم میتوانند چند ساعتی خوش بگذرانند و این وسط متوجه میشوند که با جمع کردن شاباش میتوانند سر و شکلی هم به زندگیشان بدهند و چند قدمی جلو بیفتند.
جالب اینکه برخلاف ظاهر شوخوشنگ فیلم شما، وقتی به دقت به موضوع فکر میکنی، میبینی که موضوع بهشدت تلخی است. این شیرینی در عین تلخی ذاتی موضوع از کجا میآید؟
این دیگر برای پوشاندن تلخی ذاتی آن است. درواقع کلیت ماجرا که مرا به طرف خود جلب و جذب کرد، تلخ است، اما اینکه در فیلم کمی بامزه و شیرین ارائه میشود و حتی در لحظاتی مفرح جلوه میکند، اینها دیگر برمیگردد به مدل فیلمسازی من. ولی زیرلایههای این دو فیلم بهنظرم بسیار بسیار تلخ است. بیشتر هم از این جهت که اصلا چرا باید چنین اتفاقاتی روی دهد.
انسانها و جوامع بسیاری چنین موضوعی را حتی باور هم نمیکنند.
ولی من خیلیها را میشناسم که این داستان را زندگی کردهاند. کسانی که میروند به عروسیهای مردم و شامی میخورند، پولی جمع میکنند، خوشی میگذرانند و میروند. غمانگیز است ولی بهنظر زیست جدیدی است که طیفی از جوانها این روزها دنبال میکنند.
فکر نمیکنی این قضیه در «عروسی مردم» خیلی تخت و بیاوج و فرود پیش میرود و این زوج از یک عروسی به عروسی دیگری میروند، بدون اینکه تغییر خاصی در ریتم و لحن فیلم ایجاد شود؟ این در حالی است که در فیلمهایی از این دست بعد از یک مدت زمانی مشخص مثلا در آستانه نیمه دوم فیلم باید اتفاقی جدید یا نقطه عطفی تازه روی دهد و فیلم را وارد فاز دیگری کند؟
بله، قبول دارم. چون در زمان ساخت این فیلم تا حدی تعجیل پیش آمد و ما روی این مسائل نتوانستیم زیاد کار کنیم. البته این توجیهات به تماشاگر ربط ندارد و او حق دارد انتظار فیلمی کامل و بیایراد را داشته باشد. ولی چون شما پرسیدید، میخواهم دلیل این مونوتون بودن فیلم را توضیح دهم که کمی تعجیل در زمان تولید فیلم پیش آمد و مجبور شدیم فیلمبرداری فیلم را کمی زودتر آغاز کنیم که همین هم، این مسائل را موجب شد. وگرنه چرا؛ به شما حق میدهم که نیمه دوم فیلم میتوانست دستمایه اتفاقات دیگری باشد. با این حال این را نیز نباید فراموش کرد که پایان فیلم نیز دستخوش تغییرات و اصلاحات زیادی شد که در حیطه اختیارات ما نبود!
چرا اینقدر دیر اکران کردید فیلم را؟ ظاهرا سه سال از زمان تولید فیلم گذشته!
به خاطر کووید.
فقط کووید بود یا مسائل دیگری هم دخیل بود؟
نه بیشتر کووید بود و البته یکسری مسائل اجتماعی که باعث تعطیلی سینماها شد. این مسائل دوسال و هفتهشت ماه وقت گرفت، بگذریم از اینکه این ماجرا صف طویلی برای فیلمهای در انتظار اکران بهوجود آورده بود که کار را برای فیلمهایی که میخواستند روی پرده بیایند، بهشدت سخت میکرد.
در کل راضی هستی؟ بهعبارت بهتر؛ فیلم را اگر همین الان میساختی، به همین شکل و با همین بازیگران جلوی دوربین میبردی؟
بله. البته به شرطی که زورم به تهیهکننده میرسید و با این ترکیب موافقت میکرد.
انتخاب بازیگران فیلم
واقعیت این است که من خودم بهعنوان تماشاگر هم از ترکیبهای تکراری بازیگران در فیلمهای سالهای اخیر خسته و دلزده شده بودم و بنابراین بهعنوان کارگردان ترجیح دادم از یک ترکیب غیرتکراری در فیلمم استفاده کنم. درواقع این انتخاب کاملا و صددرصد ایده خودم بوده- و خودم هم حالا وقتی شکیب شجره و نازنین بیاتی را کنار هم روی پرده سینماها میبینم- فارغ از اینکه فیلم خوب یا بد شده، این ترکیب را دوست دارم و از تماشای آنها لذت میبرم. این تنها دلیل بود وگرنه تهیهکننده و سرمایهگذار همیشه دوست دارند از بازیگران شناختهشده و بهاصطلاح چهرهها برای فیلمها استفاده شود!