پلاکارد را بدهید به ما، خودتان بروید استادیوم!
درحاشیه همه ابراز شادمانی و هیجانی که دخترها برای خریدن بلیت و رفتن به استادیوم در روز بازی ایران-کامبوج نشان میدهند، دعوت عدهای به تجمع در مقابل مجلس و اعتراض به ورود زنان به ورزشگاه قابل تأمل است. مراسمی که قرار است روز دوشنبه برگزار شود و نام حزب و نهاد مشخصی هم بهعنوان متولی آن مطرح نشده. اگرچه بسیاری بازشدن در ورزشگاهها به روی زنان را یک گام مثبت برای احقاق حقوق زمین مانده نیمی از جامعه ارزیابی میکنند، اما به حرکات اعتراضی مقابل آن هم نمیشود خرده گرفت. در یک فضای امن و باز سیاسی، اظهارنظر و تجمع رفتاری مدنی است و نمیتوان ایرادی به آن گرفت، فارغ از اینکه گروه مزبور مطابق رویه قدیمی میخواهند بدون گرفتن مجوز تجمع کنند و چارچوبها را رعایت میکنند یا نه. البته این اطمینان خاطر وجود دارد که تجمعاتی از این دست، اگر خود حاضران نظم را به هم نزنند، مشکلی به وجود نخواهد آورد. پس استقبال از چنین حرکاتی به شرط اینکه به رادیکالیسم نینجامد و از خطوط مشخص قانونی بیرون نزند، جزو قواعد بازی است و جای نگرانی نیست. در یک جامعه قانونمند، با رعایت ضوابط، هیچ اظهارنظری از پیش غیرممکن نیست. همین دوستان اقلیتی که فردا میخواهند درباره به استادیوم رفتن خانمها تجمع و اعتراض کنند، حتی میتوانند به پارکرفتن مردم هم اعتراض کنند و آن را عملی ولنگارانه بدانند. چه اشکالی دارد؟ شاید پسفردا بخواهند در مقابل وزارت ارشاد هم تجمع کنند و بگویند چاپ کتاب باید ممنوع شود، چون وقت مردم را تلف میکند و کاری سهو و خطاست. نمیشود که به مردم گفت چی بگویید و چی نگویید.
یکی از انتقادات به آنان این است که شما چرا به این همه مشکل اساسی در کشور اعتراض نمیکنید؟ چرا به فسادهای مالی چندهزارمیلیارد تومانی معترض نمیشوید؟ چرا بابت فساد اداری و رشوه و زدوبند نگران نمیشوید؟ یا مثلا چرا وقتی میگویند چند صد خانه در تهران در اختیار عدهای خاص قرار گرفته، وقتی از پرونده تخلفات نجومی در دورههای قبلی شهری صحبت میشود، چرا رگهای گردنتان بیرون نمیزند و به خاطر مردم محروم حرکتی نمیکنید؟ چنین انتقاداتی البته هست، اما استدلال آن قابل پاسخگویی است. به این معنا که طرف میتواند بگوید، من به هرچی دوست داشته باشم، اعتراض میکنم. شما برای من تعیین تکلیف نکن!
مسأله اصلی شاید جایی به وجود میآید که چنین اعتراضاتی فقط برای یک گروه آزاد است و آنها میتوانند بدون درخواست مجوز و بدون هیچ نگرانی همه آمال و آرزوهایشان را با صدای بلند اعلام کنند.
حتی اگر هوس کردند کنار دیوار یک سفارت خارجی بروند و با رفتار کنترلنشدهشان امنیت کشور را به خطر بیندازند. انتقادی که میتوان داشت این است که چرا برای گرفتن حق ورود به استادیوم اجازه چنین ابراز وجودهایی داده نمیشود و اگر فعالان اجتماعی حرکتی بکنند، با بدبینی و سختگیری مواجه میشوند. اگرنه، نفس کار معترضان کنونی غلط نیست. عباس کیارستمی خدابیامرز روایتی دارد درباره نمایش یکی از فیلمهایش در آمریکا- مشق شب یا خانه دوست کجاست به گمانم- میگوید عدهای برای تماشای فیلم آمده بودند و عدهای هم آمده بودند پلاکارد به دست شعار میدادند که فیلم را نبینید. حرفشان این بود که این عباس کیارستمی مزدور رژیم است(!) و این فیلمها را در سینمای ایران میسازند تا مردم را گول بزنند و از اینجور حرفها. پرویز صیاد سینماگر قدیمی هم جزو کسانی بوده که آمده بوده برای شعاردادن و خیلی هم آتشینمزاج و تند از مردم میخواسته داخل سالن نروند. کیارستمی میگوید رفتم جلو و به صیاد گفتم تو فیلم را دیدهای، گفت نه. گفتم این پلاکارد را بده من برایت نگه دارم و خودت برو داخل سالن فیلم را ببین. شاید همانی نبود که فکر میکنی.حالا حکایت ما با این دوستان معترض است. به نظر میرسد این افراد دلسوخته و همفکرانشان اغلب به ورزشگاه فوتبال نرفتهاند و از نزدیک با فضای آن آشنا نیستند. مشکل این است که به چیزی معترضند که دقیقا نمیدانند چیست. شاید بد نباشد روز دوشنبه ما برویم پلاکارد را ازشان بگیریم و جای آنها اعتراض کنیم و در عوض ازشان بخواهیم به استادیوم بروند و نود دقیقه فوتبال تماشا کنند و ببینند قضیه همان چیزی نیست که به عرضشان رساندهاند.
بعد از خوندن مطلب خبر انلاین در مورد شهاب حسینی اسمتون رو سرچ کردم و این مطلب رو خوندم.خیلی خوبه که در مورد اتفاقات روزمره مطلبی که مینویسید بدون تاریخ انقضاست.لذت بخشه و خوشخوان و خوشنمک و کمی تند.