پایان پرونده تلخ‌ترین قتل‌عام خانوادگی در تهران

مرد جوان همسر، دختر و پسرش را کشته بود

علاقه بسيار شديدي به مطالعه کتاب‌ها و مجله‌هاي پليسي و جنايي داشت. مرد جنایتکاری که در بازرسي از کمدش، مجله و صفحه حوادث روزنامه‌ها کشف شد. بيش از 10 کتاب با موضوعات جنايي داشت. آتش عشق، کابوس، عشق پنهان، شکار قاتل، تعقيب، گل‌هاي پرپر شده، قاتل کيست؟، صاعقه، شليک از روبه‌رو، سنگ شيطان، تلکه‌گير و … ازجمله کتاب‌های این مرد بودند. قاتل خشمگینی که در اقدامی جنون‌آمیز همسر، دختر و پسرش را کشت. جسد آنها را کنار هم گذاشت. خانه را به‌هم ریخت و یک سناریوی دروغین را اجرا کرد، اما نتوانست از چشمان تیزبین ماموران و قاضی جنایی دور بماند. حمیدرضا به قتل اعتراف کرد، صحنه جنایت فجیع را بازسازی کرد. او محاکمه شد و درنهایت صبح دیروز بالای چوبه‌دار رفت تا این پرونده هولناک برای همیشه بسته شود.

جنایت هولناک و مرموز

ماجرا به ساعت 21 و 30 دقیقه 23 مهر‌سال 92 برمی‌گردد. روزی که وقوع سه قتل در خيابان کميل، خيابان تيموري، به کلانتري 111 هفت‌چنار اعلام شد، مأموران کلانتري و تيم بررسي صحنه جرم اداره دهم در محل جنایت حاضر شدند. در بررسي‌هاي نخست مشخص شد که سه نفر از اعضاي يک خانواده به قتل رسیده‌اند. زهرا 46 ساله (مادر خانواده)، پريسا 25 ساله (دختر خانواده) و محمدرضا 15 ساله (پسر خانواده) کشته شده بودند. در حاليکه آثار شکستگي در سر «زهرا» و «محمدرضا» و آثار خفگي دور گردن «پريسا» مشخص بود.
پدر خانواده به نام «حميدرضا» 47 ساله بود که موضوع جنايت را به پليس اطلاع داد. او در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: «من به‌عنوان کارگر در يک شرکت صنعتي مشغول به کار هستم. چون شب‌کار هستم، ساعت 17 و در حاليکه همسر و فرزندانم در خانه بودند از خانه خارج شدم. وقتی برگشتم آنها را در این وضع دیدم. چندين بار با تلفن خانه تماس گرفتم اما هيچکدام از اعضاي خانواده‌ام پاسخگو نبودند. نگران شدم و مرخصي گرفتم. به خانه آمدم و با اجساد خانواده‌ام روبه‌رو شدم.»

اظهارات ضدونقیض

با وجود این اظهارات اما ماموران به حمیدرضا مشکوک شدند. گفته‌های او را بررسی کردند. درنهایت او بیشتر تحت‌نظر قرار گرفت. کارآگاهان با مراجعه به محل کار حميدرضا به تحقيق از همکاران وي پرداختند. آنها متوجه شدند که او علاقه بسيار شديدي به مطالعه کتاب‌ها و مجله‌هاي پليسي و جنايي دارد. این درحالی بود که در بازرسي از کمد وي، علاوه بر کشف تعدادي مجله و همچنين صفحه حوادث روزنامه‌ها، بيش از 10 کتاب با موضوعات جنايي کشف شد. آتش عشق، کابوس، عشق پنهان، شکار قاتل، تعقيب، گل‌هاي پرپر شده، قاتل کيست؟، صاعقه، شليک از روبه‌رو، سنگ شيطان، تلکه‌گير و… ازجمله عناوين کتاب‌هاي کشف شده حمیدرضا بود.

بازداشت پدر خانواده

چند روز از وقوع جنايت گذشته بود ولی هنوز سرنخی از این ماجرا به‌دست نیامد. در تحقیق از همسایگان نیز مشخص شد که هيچگونه سروصداي غيرعادي از خانه مقتولان شنيده نشده بود. تنها در ساعت 15 روز جنايت، صداي محکمي شبيه کوبيدن چيزي به زمين شنيده شد.
در ادامه مشخص شد که پریسا روز حادثه در خانه پدربزرگش بوده است، اما با تماس پدرش به خانه خودشان رفته بود. با توجه به بررسي‌هاي تخصصي به‌عمل آمده از محل وقوع جنايت عدم وجود هرگونه آثار ورود با زور به محل جنايت و کذب بودن اظهارات حميدرضا قطعی شد. همه بررسی‌ها و دلايل و شواهد نشان از دخالت پدر خانواده در ارتکاب اين جنايت داشت. بنابراین با هماهنگي بازپرس پرونده، حميدرضا دستگير اما منکر هرگونه ارتکاب شد.

اعترافات تلخ

با این‌حال مورد بازجویی‌های بیشتر قرار گرفت و درنهایت به این قتل‌عام هولناک اعتراف کرد. او گفت که از چند ماه پيش قصد کشتن همسرش را داشته است: «حتي يک بار با همسرم به پارک چيتگر رفتيم. می‌خواستم همانجا او را بکشم ولی موفق نشدم. ما با هم اختلافات زیادی داشتیم. نمی‌توانستم ادامه زندگی با او را تحمل کنم. برای همین دنبال نقشه‌ای برای کشتنش بودم.»
این مرد لحظه‌به‌لحظه جنایت را اینطور روایت کرد: «روز حادثه باز هم با همسرم درگير شدم. او قصد بيرون رفتن از خانه را داشت. خیلی عصبی بودم. تصمیم گرفتم همانجا نقشه‌ام را عملی کنم. بلافاصله به پشت‌بام رفتم. چوبدستي را برداشتم و داخل خانه آمدم. چندين ضربه به سر همسرم وارد کردم که روي زمين افتاد. نمی‌دانم چرا اما تصميم گرفتم که بچه‌هايم را هم بکشم. منتظر ماندم. پسرم ساعت 14 به خانه آمد.

مادرش را دید که روی زمین است. فکر کرد خوابیده. پرسید چرا این ساعت مامان خوابه؟ نشست که پتو را بردارد. با چوبدستي از پشت سر، چندين ضربه به سر او وارد کردم. او نيز روي زمين افتاد. جسد محمدرضا را کنار مادرش گذاشتم. بعد به پريسا زنگ زدم و از او خواستم تا سريع به خانه بيايد. وقتی آمد از او خواستم که به بهانه جابه‌جا کردن وسايل و کمک به من، بدون آنکه داخل خانه برود، به پشت‌بام بيايد. با هم به بالا رفتیم، يک بند رشته‌اي را که از قبل آماده کردم بودم، دور گردنش انداختم. او را خفه کردم. بعد از خفه کردن پريسا، او را به داخل اتاق‌خواب خودش بردم.»

صحنه سازی

متهم در ادامه اعترافاتش گفت: «بعد از قتل‌عام خانواده‌ام، همه وسايل خانه را به‌هم ريختم. چوبدستي را به بالاي پشت‌بام انداختم. بعد هم به سرکار رفتم. نيم ساعت پس از شروع به کار، به همکارانم گفتم که کسي در خانه جوابگوي تلفن من نيست. به اين بهانه مرخصي گرفتم. به همراه دو نفر از همسايگان، در خانه را باز کرديم و با اجساد خانواده‌ام روبه‌رو شديم. بعد هم موضوع را به پليس و اورژانس اطلاع دادم.»

اعدام

با این اظهارات او در دادگاه محاکمه شد. هیأت قضائی درنهایت این مرد را به اعدام و زندان محکوم کرد. این حکم در دیوان‌عالی کشور نیز تأیید شد. درنهایت صبح دیروز حمیدرضا پای چوبه‌دار رفت و اعدام شد. با اعدام این مرد جنایتکار، این پرونده هولناک نیز برای همیشه بسته شد.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.