دکتر حسن محدثی: پدیدهای داریم به نام اختاپوس دانشگاهی؛ اینکه استادی انگار مثل هشتپا خودش را انداخته روی همه مناصب و اجازه نمیدهد هیچ نیرویی بیاید و هیچ نخبه تازهای وارد این مناسبت اجتماعی و روابط کاری و تخصصی بشود. یا مفهومی به نام سمندر دانشگاهی، که کنشگران دانشگاهی هست که به هر رنگی درمیآید.
شهروند آنلاین: یکشنبه و دوشنبه هفتهای که گذشت، گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی «انجمن جامعهشناسی ایران»، دو نشست پیرامون «فساد دانشگاهی» در فضای مجازی برگزار کرد. میهمانان نوبت اول که یکشنبه سخنرانی خود را ارایه دادند، داوود حسینی هاشمزاده، (پژوهشگر حوزه مطالعاتی فساد و مدرس دانشگاه)، سیدجواد میری (عضو هیأتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، معصومه قاراخانی (عضو هیأتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی) بودند. در نوبت دوم نیز عباس کاظمی (عضو هیأتعلمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی)، سید آیتاله میرزایی (عضو هیأتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) و حسن محدثی (عضو هیأتعلمی دانشگاه آزاد) صحبت کردند. مدیریت این دو نشستها به عهده احمد بخارایی، مدیرگروه مسائل و آسیبهای اجتماعی در انجمن جامعهشناسی ایران و همچنین دانشیار جامعهشناسی در دانشگاه بود. آنچه در ادامه میخوانید، خلاصهای از مهمترین مباحث هر یک از اعضای شرکتکننده در این دو نشست بود.
وضعیت فساد دانشگاهی در ایران
داوود حسینی هاشمزاده
* میزان فساد در تعاملات دانشگاهی، جمع نمرات 84 شاخص، میانگینش 73/70 درصد است. گونهشناسی دوم بر مبنای فساد در تولیدات علمی دانشگاهیان، جمع نمرات 91 شاخص، 81/80 درصد و گونهشناسی سوم تعامل فاسد میان آموزش عالی با سایر نهادها و سازمانها است که جمع نمرات پنج شاخص، میانگینش 07/74 درصد است. حالا میزان کل فساد دانشگاهی یعنی جمع نمرات 180 شاخص، 29/75 درصد که نشان میدهد در واقع فساد به میزان خیلی زیادی در نظام دانشگاهی ما جاری و ساری است. و ما به شکل جدی با مسأله فساد دانشگاهی مواجه هستیم و باید توجه جدی به این مسأله داشته باشیم.
* ما در بازه زمانی سال 87 تا 91 پیمایشهایی را در حوزه فساد در سطح چند سازمان و استان انجام دادیم. مثلا یکی دو سوال میآوردیم. یافتهها نشان میداد میانگین ادراک از فساد در این نهادها حدوداً 50 بود. پیمایش دیگری در ابتدای سال 98 با دانشجویانم در 7 دانشکده مهم دانشگاه تهران انجام دادیم که میانگینش 67 بود. این پیمایش اخیر که بخشی از آن را با شما به اشتراک گذاشتم، در نیمه دوم سال 98 انجام شد که نتایجش بالا آمد، که از تمام کنشگران دهه اخیر اطلاعات گردآوری کردیم و یافتهها، یافتههای جدیدی است. در واقع درباره اعتبار تحقیق هم وقتی میزان اعتبارش را از زاویه آلفا کرونباخ سنجیدم، تقریبا میتوانم بگویم اکثر مقیاسها بالای 85 صدم بود؛ یعنی پایایی خیلی بالایی داشتند.
* در ارتباط با بحث فساد در تولیدات علمی مثلا ما میبینیم در کتابهای دانشگاهیان که چقدر نام افرادی وجود دارد که سهمی در تولید کتاب نداشتند. ترجمه یک اثر بهعنوان تألیف یا ترجمه و چند اثر را چسباندند به هم که باز من بهطور گستردهای شاهدش بودم و در این تحقیق هم میبینیم در حد زیادی رایج هست. فراوانی مقالهها، مقالههای مشترک اساتید که سهمی در تولید آنها ندارند، 25درصد »زیاد” و 57درصد «خیلی زیاد» رایج است. در بخش پایاننامه هم، خریدوفروش پایاننامه در حد خیلی زیادی رایج است و یکی از مصداقهایی که مشاهده میکنیم، وضعیت بسیار اسفباری داشت 88درصد بود که نشاندهنده فساد زیاد در حوزه پایاننامههاست و به این ترتیب مصداقها زیادند.
مدل مفهومی برای مطالعه ناراستیهای آموزش در ایران
معصومه قاراخانی
* وقتی صحبت از عادیسازی هنجارشکنی میشود، باید این را مطرح بکنیم که هنجارشکنی به صورت پراکنده، پنهان و آرام رخ میدهد و در صورت بیاعتنایی اعضای حرفه که همان اجتماع علمی و از طرف دیگر نبود یا ضعف هنجارهای هدایتکننده کنش، شما میبینید که در این فضا فرآیند هنجارشکنی رفتهرفته آشکار میشود، تعمیم پیدا میکند و عمیق میشود، آن وقت امر نابهنجار خودش تبدیل به هنجار میشود. در اثر همین تعمیم و تسری نقشها و موقعیتهایی که در این فضای غیرهنجارمند دارد اتفاق میافتد، هنجارشکنی به صورت سیستماتیک اتفاق میافتد و خصلت کارکردی به خودش میگیرد؛ یعنی کنشگران را به این سمت میبرند که اهدافی را باید دنبال بکنند و وسایلی را برای رسیدن به آن اهداف در نظر بگیرند و تمام اینها در یک فضای ناراست دارد اتفاق میافتد. گاهی با سرپوش گذاشتن روی سوءرفتارهای آکادمیک از سوی بازیگران مختلفی که در این فضا وجود دارند که گاهی خودشان هم مهرههای این بازی هستند، این ناراستیها با سکوت عمومی در صورتی که آگاهی جمعی وجود دارد، روبهرو میشود. در این فضا قاعدتا امتناع تغییر رخ میدهد و این امتناع با نهادینهشدن هنجارشکنی تقویت هم میشود، یعنی بین این دو یک ارتباط متقابل وجود دارد. بنابراین آن الزامات و تسهیلاتی که وجود دارد، عمدتا زمینهساز سوءرفتار میشود و این زمینهسازی با آن فقدان عزم جدی برای تغییر نهادینهشدن هنجارشکنی را در پی دارد.
* در سمت دیگر ماجرا مفهوم سیطره اقتدار اداری و فرودستی اقتدار علمی است. با مصادیق متعددی ما با این بروکراسهشدن علم روبهرو هستیم. از یک نوع صورتگرایی که در آموزش وجود دارد، از پایاننامهنویسی و انتشار مقاله گرفته، تکثر مجلات و چاپ مقالات برای ارتقا، تبدیلشدن استادی به یک شغل و محل درآمد، تبدیلشدن دانشجویی به کسب مدرک (تا یادگیری فعالانه و مسئولانه)، از جذب متمرکز هیأتعلمی گرفته و سلب اختیار اعضای هیأتعلمی بهطور مشخص در تصمیمگیریها… بخش عمدهای از این اقتدار اداری هم به واسطه سیطره اقتدار سیاسی است که در فضای علم وجود دارد. یعنی این نظام سیاسی هست که برای نظام علم در کشور تصمیمگیری میکند. در این فضا شما یک درهمآمیزی بین سیاست با مدیریت علم و جلوه قدرت و ایدهفروشی در بروکراسی دانشگاهی میبینید و ما سوق داده میشویم به مفهوم حلقههای قدرت و مکانهای فرصت. یعنی مناسبات علمی متکی به سیاست و ضریب قدرت و نفوذ افراد در گروههای تأثیرگذار هستند و عمدتا هم از بیرون هدایت میشوند و دیگر منافع این گروههاست که دنبال میشود و نه منافع علم. افراد حول این حلقهها جمع میشوند به این امید که بتوانند از مواهب این قدرت استفاده بکنند. این است که اقتدار سیاسی به جای اقتدار علمی در فضای علم در ایران نشسته است.
دوسویگی ساختاری ناراستیهای آکادمیک در ایران
دکتر سید آیتالله میرزایی
* در اینگونه بحثها که راجع به دانشگاه صورت میگیرد، تحت عنوان اخلاق حرفهای باید مراقب شگرد برخی از افراد و گروههای خاص بود که هدفشان آلودهسازی است تا بتوانند به آن مطامع و منافع که هست، برسند تا در این آلودگی ارتزاق بکنند. از آنجا که به قاعده استانداردهای علم فهمشان نمیرسد چون کشش آن دانش خاص را ندارد، ناگزیرند استانداردهای آن حوزهها را کاهش بدهند.
* برای اینکه کار چند سطحیبودن را در این پژوهش نشان بدهیم، ما از مفهوم حلقههای قدرت استفاده کردیم و دلیلش این است که ما در ایران حلقههای قدرت داریم نه یک حلقه قدرت. در همین ساختار کنونی تحت تأثیر نظام سیاسی، دانشگاههایی در ایران حضور دارند که نسبت بسیار اندکی با نظام دانش دارند. به واسطه رابطهای که با قدرت دارند و مأموریتی که از سمت ساختار ایدئولوژیک و دانشگاهی دارند، بنابراین شما میتوانید مناصبی ببینید که لزوما آکادمیک نیستند.
قبیلهگرایی و فساد دانشگاهی در ایران
دکتر عباس کاظمی
* اجتماع علمی یک آرمان است اما مفهوم قبایل مفهومی است که روی زمین است و این مفهوم دارد توضیح میدهد که چطور گروهبندیهای اجتماعی و علمی دارند کار میکنند. بحث امروز من سر قبیلهگرایی به معنای منفی کلمه است؛ یعنی آنچه اکنون در ایران جاری هست، میدانیم مفهوم احساسات و عواطف شامل هم عواطف منفی و هم مثبت است، اما اگر به این معنای زمینیترش بفهمیم، نه صرفا به معنای مثبتش اتفاقا خشم و نفرت و روابط دوستی نزدیکی است که طرف افراد خانوادهاش را میآورد در فضای علمی درگیر میکند و بعد مقالات مشترک بین دوستان چاپ میشود یا من پایاننامهام را میدهم شما داور شوید، شما پایاننامه دانشجوی خودت را میدهید من داور شوم و اینها آن ابعاد منفی عواطف و احساسات است که ما را از آن هنجارهای علمی و ایدئال یک رفتار علمی و دانشمندانه دور میکند.
* چیزی که در ایران و در بحث قبیلهگرایی مهم است، این است که دانشمندبودن خیلی موضوعیت ندارد اینجا، گرچه دانشمند احساسات دارد. ما خیلیها را در علوم اجتماعی داریم در قبیلهگرایی که اصلا آمدند زیرآب علوم اجتماعی را بزنند و نابود کنند ولی دارند کار میکنند، مدیر گروه هستند، عضو هیأتعلمیاند، دانشگاههای معتبر دارند کار میکنند. اتفاقا همقبیلههای خودشان را هم جذب میکنند، پروژههای خودشان را میگیرند، به دانشجوهایشان میدهند و بعد یک جنگ خونینی بین قبایل دیگر راه میاندازند. اگر قبیلهگرایی به معنای مثبت بگیریم، آن جنگ خونین راه نمیافتد. ما درگیر یک نوع مبادله میشویم در قبایل و میپذیریم قلمروهایمان فرق میکند. اما اینجا ما به قصد کُشت، به قصد اخراج آدمها و حذفشان، به قصد پروندهسازی قبیلهگرایی میکنیم و دقیقا حلقههای قدرت هم بخشی از این قبایل و درون این قبایل جا میشوند. حالا بعضی قبایل قدرت بیشتری دارند. برخی قدرت علمی، برخی قدرت سیاسی، برخی قدرتهای مالی نیرومندی دارند. اینها بخشی از این جنگهای قبیلهای است که درگرفته است.
* با توجه به این موضوع، اگر قوانین هم عوض شود، ساختار سیاسی هم عوض میشود، آدمهایی که درون این دانشگاهها هستند، همینگونه عمل میکنند. ممکن است آدمهای بهتری بیایند و یک مقدار فضاهای علمی را تغییر بدهند اما آدمهایی که هستند، درون این بازی عادت کردهاند. یعنی آدمها به این سیستم قبیلهای عادت کردهاند. این را من از بیرون از دانشگاه گرفتم. اینکه جنبشهای اعتراضیای که در چندسال اخیر در ایران رخ داده، من کلا مخالف واژگونی هستم، چرا؟ دلیلش این است که فکر میکنم آن چیزی که باید عوض شود ساختارهای کلان سیاسی نیست، گرچه آنها خیلی مهم هستند. اما روی مناسبات خرد و میانه تأکید بیشتری از ساختارها دارم.
فساد دانشگاهی در علوم اجتماعی ایران
دکتر حسن محدثی
* مراد من از فساد، تبدیل روابط اجتماعی به مبادلههای سودمندانه تبعیضآمیز است که طی آن اهداف عام جای خود را به اهداف خاص میدهد و خیلی نامحدود؛ مانند قانونگرایی، امانتداری، شرافتکاری، رعایت موازین حرفهای و تخصصی، وفاداری، تعهد، فضیلت،آزادی، علم، حقطلبی و از این قبیل. بنابراین فساد واجد چند ویژگیاست: 1. فرآیندی اجتماعی است که در آن افراد متعددی درگیر و در ارتباط با هم هستند. 2. دربردارنده مبادلههای آگاهانه است. درحالی که در مقام تعریف این مبادلات به زیان افراد دیگری در جامعه است. 3. طی این فرآیند، «خیلی نامحدود» به پای «خیلی محدود» قربانی میشود. به همین دلیل میتوانیم بگوییم در معنای کلان کلمه فساد، امری غیراخلاقی است. 4. چون فساد نیازمند نوعی تغییر در روابط کارکردی و عملکردی در هر حیطه فعالیت هست که آن معیارها را هم خبرگان و اهل فن آن حوزه تعریف میکنند، لذا فساد نیازمند ایجاد مجاری جدید معاملهگری است که اشخاص فاسد میکوشند آن مجاری را عادی و قانونی جلوه بدهند و انواع روشهای توجیهگری و برقراری روابط جدید را برای این کار به کار میگیرند. بنابراین فساد نیازمند تغییر در روابط و نوعی تبانی و ساخت و پاخت است.
* ما اگر از فساد در علوم اجتماعی صحبت میکنیم، نگاهمان، یک نگاه اصلاحی است و اصلا و ابدا ناظر بر فساد فردی نیست. در اینجا من موارد و مقولاتی از فساد را ذکر میکنم که در علوم اجتماعی ایران هم هست و باید با این مبارزه بکنیم. یکی انتحال است که باعث شگفتی است که میان بسیاری از استادان ما وجود دارد. ما این اواخر فهمیدیم کتابی که فکر میکردیم استاد ایرانی با یک استادی خارج از مرزهای ایران کار کرده، آن کتاب که در غرب چاپ شده، نام آن استاد ایرانی فقط به آن اضافه شده از طریق افزودن برخی یادداشتها و مقالات. و این یک سنت نادرستی بوده که استادان ما در دانشگاه بنا گذاشتند و با آن مبارزه نکردند و خودشان مرتکبش شدند. یا اشکال کتابسازی که در میان اهالی علوم اجتماعی متعدد وجود داشته است.
* مورد دیگر استثمار دانشجویان بهخصوص مدرسین امری جدی هست؛ مثلا در کتاب و مقاله کار آنها را به نام خودشان منتشر میکنند، استاد هیچ کاری نکرده اما اسمش روی مقالات هست. یا در انجام وظایفشان در رسالههای فوقلیسانس و دکتری اتفاقات عجیبی میافتد که نشاندهنده کوتاهی آشکار و عدم جدیت آنها و مطالعهنکردن کار دانشجو است.
* پدیدهای دیگر داریم به نام اختاپوس دانشگاهی؛ اینکه استادی انگار مثل هشتپا خودش را انداخته روی همه مناصب و اجازه نمیدهد هیچ نیرویی بیاید و هیچ نخبه تازهای وارد این مناسبت اجتماعی و روابط کاری و تخصصی بشود. یا مفهومی به نام سمندر دانشگاهی، که کنشگران دانشگاهی هست که به هر رنگی درمیآید. همچنین کنشگران فاسد دانشگاهی کسانی مثل خودشان را میپرورند و تکثیر میکنند و نوعی جامعهپذیری فاسد رخ میدهد.