مأموریت خاص
نماینده قرارگاه جهادی عاشورا از تصمیمشان برای ایجاد شبکه آبرسانی در سیستانوبلوچستان میگوید
لیلا مهداد- مأموریتشان تشنه نماندن روستاهاست. لولهها را به خورد زمین میدهند و در پی چشمه یا چاهی هستند برای پیچیدن صدای آب میان لولهها. نقشه میکشند. زمین و آب را آزمایش میکنند. متخصصان را پای کار میآورند. اهالی و داوطلبان هم هستند. قول و قرارشان بودن تا پایان کار است، روزی که هیچ روستایی بیشبکه آبرسانی نماند. از دو سال پیش حواسشان به سیستانوبلوچستان بود. دورادور از حال اهالی و نداشتههایشان سراغ میگرفتند. آستین همت بالا زده بودند برای پاک کردن محرومیت از چهره سیستانوبلوچستان. در میان گفتن از نداشتهها پای بیآبی هم به میان آمد تا مردان و زنانی تصمیم بگیرند به مأموریت خاص. همه چیز از سیل سیستانوبلوچستان شروع شد. سیلی که پَس پرده شرایط اقلیمی را به خود میدید و بس. سیل به همهجا سرک کشید و خرابیها را به جا گذاشت.
سیلی که در کنار آوارهایش یک اتفاق میمون را رقم زد؛ تصمیم به ایجاد شبکه دائمی آب سیستانوبلوچستان. شبکهای که از همان زمان قرار شد هم تأمین مالیاش مردمی باشد، هم اجرایش. لولهها که به خورد زمین میروند و صدای قُرقُر آب میانشان میپیچد تأییدیه فنی آبفا مینشیند پای کار.
تصمیم بر محرومیتزدایی که شد قرارگاه عاشورا کارش را شروع کرد. گروههای مردمی هم آمدند. گروهی جهادی بودند و عدهای کارهای دانشجویی میکردند. انجیاوها و گروههای فنی هم سهیم شدند در این کار؛ همه دستبهدست هم دادهاند برای یک کار بزرگ.
مرهمی بر زخمهای، کاری
هم و غمشان شده بود بیآبی روستاهای سیستانوبلوچستان. با هم نشستند پای گفتوگو و بحث. نظرات آدمهای محلی هم بود. آنهایی که میدیدند از نزدیک زخمهای روی تن سیستانوبلوچستان را. بحثها، جلسات و نظرخواهیها شد ایده آبرسانی به روستاها. اول کار باید همهچیز ارزیابی میشد برای همین تیمی تشکیل شد از ارزیابها. تیمی با یکسری فرم و سوالات که چند ماهی شدند میهمان همین روستاها؛ باید مشخص میشدند زخمها. زخمها و نداشتهها که شناسایی شدند نوبت به اولویتبندی آنها رسید. زخمهای کاریتر نیاز به مرهم سریعتر داشتند. چند ماه که گذشت نتیجه شده یکسری آمار و ارقام و داده. نوبت به تحلیل و بررسی رسید درنهایت بیآبی شد صدر مشکل سیستانوبلوچستان. تصمیم به مأموریت خاص شد؛ تشکیل گروهها و تیمهای تخصصی و … قرار بر رفع بیآبی سیستانوبلوچستان بود. مدیر پروژهای مأمور شد برای حل این مشکل به شکل تخصصی. «ما بیشتر پشت صحنه تسهیلگری میکنیم.»
هزار و 602 روستا محروم از شبکه آبرسانی؛ آماری واقعی و اما تلخ. عددی که وقتی از آن صحبت میشود، یعنی روستاهایی که سالهاست آب لولهکشی به خود ندیدهاند. روستاهایی که گاهی جزو دورافتادهها جا میگیرند و تعدادی حتی همسایه شهرها هستند.
مأموریت در هزار و 602 روستا
هزار و 602 روستا محروم از شبکه آبرسانی؛ آماری واقعی و اما تلخ. عددی که وقتی از آن صحبت میشود، یعنی روستاهایی که سالهاست آب لولهکشی به خود ندیدهاند. روستاهایی که گاهی جزو دورافتادهها جا میگیرند و تعدادی حتی همسایه شهرها هستند. در میانه این عدد بزرگ همیشه روستاهایی هستند که حالشان کمی وخیمتر از سایرین است. روستاهایی که باید نزدیک به هفت کیلومتر لولهگذاری شود تا از چشمهای دورافتاده آب برسد به لولهها؛ روستایی نزدیک به نیکشهر. روستاهایی هم هستند که هیچگاه گذر تانکرهای آبرسانی آبفا یا حتی خصوصیها به آنها نیفتاده؛ در غیاب جادهها. وقتی از هزار و 602 روستا صحبت به میان میآید، یعنی روستاهایی با جمعیت بالای 20 خانوار اگر روستاهای کوچکتر را هم اضافه کنیم، این عدد میرسد به بالای دو هزار.
هر پروژه یعنی 150میلیون تومان هزینه تأمین تجهیزات. منبع مالی که اگر تأمین شود میتواند چراغ چند کارگاه را در نقاط مختلف استان روشن کند. کارگاهها که تکتک کارشان را شروع کنند برای بومیها هم اشتغالزایی میشود.
بومیها و غیربومیها
دویست و چهل شاید هم پنجاه مرد و زن پای کار آمدهاند برای به سرانجام رساندن مأموریت خاص. از همان دو سال پیش هر کسی مأموریتی به عهده گرفت. کارهای کلانتر سهم قرارگاه عاشورا شد و نیمنگاهی هم به آبرسانی داشت. اما پویش سقای آب و عشق مأموریتش شد تنها آبرسانی. همه کارها روی حسابوکتاب است. ثبت شرکت کردند برای اینکه کار روی روال باشد و جریان جهادی را هم راه انداختند. یک انجیاو هم ثبت شد تا همه گروهها پای کار باشند و بمانند. پروژه هر روستا که مطرح میشود نیروهای بومی و غیربومی هستند. پروژه به بخشهای تخصصی هم که برسد متخصصان هر حوزه هستند، البته اغلب غیربومی.
متخصصانی که زمانی خود را از همدان به سیستانوبلوچستان میرسانند و گاهی از لرستان. متخصصان ملارد، مشهد، کرمان و … هم همیشه بودند کنار پروژهها. متخصصانی که اغلب داوطلبانه میآیند پای مأموریت خاص.
سبک و سیاقشان فرق دارد. همه حواسشان را دادهاند به کار. خبری از شماره کارت و شماره حساب نیست برای جلب خیرین. باورشان این است کار که با کیفیت و درست پیش برود خیرین هم میآیند. خبر کارهایشان دهان به دهان روایت میشود. روایت کارهای کوچک و بزرگ برای مردمانی صبور. خبرهای خوش که میرسد خیرین داوطلب میشوند برای باز کردن گرهای از کار. کارخانهدارها، آدمهای توانمند و شرکتهای بزرگ. هرکدام بخشی از کار را تقبل میکنند. یکی لوله میخرد، دیگری پمپاژها را تأمین میکند تا بالاخره کار پیش برود.
هر پروژهای که شروع میشود میزان لوله و تجهیزات موردنیاز برآورد میشود تا روستا به شبکه آبرسانی متصل شود. یکی از تفاوتهای این گروه با بقیه شاید هم نقاط قوتش همین باشد؛ پولی ردوبدل نمیشود. کمکها میشوند لوله و تجهیزات برای ادامه کار گروه متخصص هم میشوند مسئول اجرا.
صفر تا صد کار
اولویت با آنهایی است که حالشان خیلی خوش نیست. حال ناخوش هر روستا، نامش را جای میدهد در لیست پروژهها. روستاهایی که هرکدام برحسب خانوار، خط انتقال تا آب چاه یا چشمه سنجیده میشوند. تیمهای فنی میروند برای بررسی اوضاع. نقشههای فنی هم بررسی میشوند تا نوبت به تشکیل تیم اجرایی برسد. بعد هم سفارش لوله و اتصالات. ابزارهای فنی هم هستند که باید مهیا شوند. ماشینآلات هم بسته به موقعیت جغرافیایی روستا باید بیایند پای کار. لوله و اتصالات را خیرین میآورند سر کار. تهیه ابزارها هم بهعهده تسهیلگران است. ماشینآلات را هم گاهی فرمانداری منطقه تقبل میکند و زمانی آبفا. گاهی اوقات هم برای ادامه کار ماشینآلات اجاره میشوند.
متخصصان هم با آوازه خبرهای خوش آستین همت بالا میزنند برای کار داوطلبانه. «در 6ماه 50روستا آبرسانی شدهاند.» روستاهایی که هیچیک شبکه آبرسانی نداشتند. تعدادی هم شبکه به خود میدیدند، اما نیازمند دستگاه یا ایستگاه پمپاژ بودند. «ما همه کارهای موردنیاز برای ایجاد شبکه آبرسانی را برای این روستاها انجام دادیم.»
حرف از آبرسانی و شبکه آب که شد، شرکتهای مطرح داوطلب شدند؛ در راستای مسئولیت اجتماعی. «چند شرکت مطرح در حوزه اجرای شبکه آب همکاری میکنند با گرایدهای ملی.» شرکتهایی که هم مشورت میدهند، هم در پایش اطلاعات و دادهها کمکحال هستند. «تا امروز کنار ما هستند.»
حال خوش پروژهها جوانان استان را به وجد آورده. جوانانی که دور هم جمع شده و بیانیه دادهاند در حمایت از پویش. «گفتند در کنار نیروهای غیربومی، ما هم هستیم تا پروژهها سرعت بگیرند.»
هر پروژه 150میلیون تومان
هر پروژه یعنی 150میلیون تومان هزینه تأمین تجهیزات. منبع مالی که اگر تأمین شود، میتواند چراغ چند کارگاه را در نقاط مختلف استان روشن کند. کارگاهها که تکتک کارشان را شروع کنند، برای بومیها هم اشتغالزایی میشود. روستاهای بیشتری صاحب شبکه آبرسانی میشوند. متخصصان بیشتری سر پروژهها حاضر میشوند و درنهایت امید برای ادامه کار در استانهای دیگر هم جان میگیرد. «کرمان، خوزستان، خراسانجنوبی و هرمزگان به شدت تنش آبی دارند.»
هر پروژه یعنی 150میلیون تومان هزینه تأمین تجهیزات. منبع مالی که اگر تأمین شود، میتواند چراغ چند کارگاه را در نقاط مختلف استان روشن کند. کارگاهها که تکتک کارشان را شروع کنند، برای بومیها هم اشتغالزایی میشود. روستاهای بیشتری صاحب شبکه آبرسانی میشوند. متخصصان بیشتری سر پروژهها حاضر میشوند و درنهایت امید برای ادامه کار در استانهای دیگر هم جان میگیرد. «کرمان، خوزستان، خراسانجنوبی و هرمزگان به شدت تنش آبی دارند.» شهرهایی که تیمهایی از آنها در سیستانوبلوچستان مستقر شدهاند تا آموزش ببینند. «آنها را آموزش میدهیم تا همین کار را در شهرها و استانهای خودشان شروع کند.» شبکه آبرسانی سیستانوبلوچستان که تمام شود نوبت به جنوب کرمان و خوزستان میرسد. «توانستیم ثابت کنیم مردم میتوانند در فضاهای تخصصی و زیرساختی کشور ورود پیدا کنند.» شهروندانی که میتوانند کارهای تخصصی را با تمام فاکتورها و استانداردها به سرانجام برسانند. «فعلا این قدم اول بود.»
وقتی صحبت از مأموریت خاص شد، خیلیها ترسیدند. کسانی که معتقد بودند باید کار را به کاردان سپرد. «ما معتقدیم به شرایط اضطراری نمیشود عادی ورود کرد.» باورشان پای کار آمدن شهروندان برای حل مشکلات اهالی کمی آنسوتر بود. باوری که حالا عملی شده و کارنامه روشنی دارد. «در 6ماه اخیر به شکل تصاعدی کار پیش رفته است.» حالا خیلیها به این اطمینان قلبی رسیدهاند که میتوان. «امروز آبفای کشور اعلام آمادگی کرده تا کمک کند. طبیعتا روز اول آبفا چنین باوری نداشت.»