گاردین با اشاره به صحبتهای اصغر فرهادی که میگوید «بارها در فرودگاهها بازداشت شده و به او گفتهاند هرگز به ایران بازنگردد، ولی با این حال حاضر به سکوت درباره مسائل کشور خود و حتی غرب نیست»، میپرسد: «آیا این واکنش برای اصغر فرهادی به بهای یک اسکار دیگر تمام خواهد شد؟»
در این بین بسیاری نوشتهاند: «باید از گاردین پرسید: چه زمانی مواضع اصغر فرهادی به بهای چیزی برایش تمام شده که این بار دومش باشد؟!»
امین فرجپور، شهروندآنلاین: اصغر فرهادی که سالهاست حساب خود را از رسانههای منتقد ایرانی جدا کرده؛ در جدیدترین گفتوگویش به بهانه اکران فیلم «قهرمان» در انگلیس از مسائلی که در ماههای اخیر از سر گذرانده است، میگوید و البته به انتقادات و اعتراضات مردم کشورش که او را متهم به سیاسیبازی و دوگانهسوزی و وسطبازی کردهاند و اینکه به عنوان یک چهره شناختهشده بینالمللی هیچگاه در طول زندگی کاریاش زبان مردمش نبوده است، پاسخ میدهد.
از این مهمتر اما موضعگیری حمایتی و ستایشآمیز روزنامه گاردین در مورد اصغر فرهادی است که فارغ از علایق و سلایق و دیدگاههای فرهادی، نشان از این دارد که این فیلمساز در آستانه سومین اسکار کارنامهاش -که میتواند او را تبدیل به یکی از دو سه کارگردان زنده پرافتخار دنیای سینما کند- چه موقعیت غبطهبرانگیزی در دنیای سینما به دست آورده است!
بیانیهای برای مقاصد داخلی
گاردین در مقدمه گفتوگو با اصغر فرهادی مینویسد:
کنار گذاشتن یک فیلم از اسکار میتواند برای بیشتر فیلمسازان نوعی خودکشی حرفهای محسوب شود. اصغر فرهادی اما در ماه نوامبر این کار را انجام داد.
درست چند روز پس از اینکه هیأت دولتی معرفی نماینده سینمای ایران به اسکار «قهرمان» اصغر فرهادی را برای معرفی به اسکار انتخاب کرد، فرهادی در بیانیهای اینستاگرامی گفت که از انتقادات رسانههای ایرانی که او را به همکاری با دولت متهم میکنند، خسته شده است. فرهادی در ادامه هم نوشت که «اگر معرفی فیلم شما را به این نتیجه رسانده که من زیر سایه پرچم شما هستم، صراحتا اعلام میکنم که هیچ مشکلی با لغو این تصمیم ندارم.»
میتوان ادعا کرد که فرهادی جزو معدود چهرههایی است که میتواند چنین ژستی بگیرد. او پیش از این، علاوه بر بیشمار جوایز جشنوارهای، برنده دو جایزه اسکار برای فیلمهای «جدایی» و «فروشنده» شده و چنین دستاوردهایی که نشاندهنده جایگاه یک قهرمان ملی برای اصغر فرهادی است، جلوی برخوردهای شدید با او را میگیرد. در واقع در شرایطی که فیلمسازانی مانند جعفر پناهی و محمد رسولاف بهای سنگینی برای انتقاد از جوانب مختلف جامعه ایران پرداختهاند، فرهادی از برخوردهای مشابه در امان مانده و همین هم اتهاماتی چون نزدیکی با دولت را در مورد او مطرح کرده است.
فرهادی که در بیانیه خود با لحنی تند با اتهاماتی که او را یک کارگردان دولتی مینامیدند، مخالفت کرده و ادعا کرده بود که چند بار به او گفتهاند که به ایران برنگردد؛ حالا در گفتوگویش با گاردین -از پاریس از طریق مترجم- میگوید که دیگر دوست ندارد درباره این ماجرا حرف بزند. در واقع فرهادی سوءتفاهمهای آن روزها را معلول بدفهمیهای مخاطبان عنوان کرده و میگوید که «مطمئن نیستم چه ترجمهای از آن را خواندهاید. اما در کل آن اتفاق برای خارجیها بسیار پیچیده بود و میتوانست باعث سوءتفاهم شود، اما مردم ایران به وضوح همه چیز را درک کردند.»
در واقع فرهادی میگوید که «آن بیانیه برای مقاصد داخلی بود.»
در لحن فرهادی نوعی بیحوصلگی وجود دارد. به نظر میرسد فرهادی از اینکه بیش از فیلمهایش باید درباره وضعیت خود به عنوان یک فیلمساز ایرانی صحبت کند، دلسرد شده است و البته از اینکه گفتههایش درباره هر چیزی ممکن است علیه خود او استفاده شود. فرهادی میگوید که «شناختهشدن در عرصه بینالمللی یک شمشیر دولبه است که در عین اینکه از شما محافظت میکند، اما حساسیتها را هم درباره شما بیشتر میکند. یعنی هر چه میگویید و هر کاری که میکنید، بیشتر در کانون توجه قرار میگیرد.»
صعود و سقوط ناگهانی یک قهرمان
از قضا، فیلم «قهرمان» درباره نقش رسانهها در ساختن و نابود کردن قهرمانان است. فیلم داستان رحیم را روایت میکند، پدری مطلقه که در روز آزادی از زندان، یک کیفدستی حاوی سکههای طلا پیدا میکند که میتواند برای پرداخت بدهیهایش استفاده کند. اما وقتی رحیم -با بازی امیر جدیدی- از فروش سکهها پشیمان شده و تصمیم میگیرد صاحب کیف را پیدا کند، داستان اصلی فیلم آغاز میشود و رحیم به عنوان یک قهرمان مورد ستایش قرار میگیرد: یک گروه تلویزیونی در زندان درباره او فیلم میسازند و یک موسسه خیریه نیز برای کمک به پرداخت بدهی او کمک مالی جمعآوری میکند.
اما پس از آن شماری از مسائل نیمهواقعی این ماجرا تبدیل به شبکهای درهمتنیده از فریب میشود و تکتک افراد درگیر در ماجرای رحیم خود را در آن شبکه گرفتار میبینند. اصغر فرهادی میگوید: «قلب فیلم قهرمان، یعنی آنچه واقعا در دل این فیلم بود، داستان صعود و سقوط ناگهانی یک فرد بود و این چیزی است که ما این روزها در جامعه خود زیاد میبینیم: افرادی که خیلی سریع در کانون توجه قرار میگیرند و به همان سرعت هم ناپدید میشوند.»
مهمترین ویژگی مهارتی فیلمهای فرهادی در این است که زندگی معمولی را شبیه به یک تریلر پرتعلیق و هیجانانگیز میکند. فیلمهایی چنان واقعگرا -که میتوانند به صورت یک درام مستند ساخته شوند- و در عین حال پر از تنش، شگفتی و رمز و راز. «درباره الی» به عنوان نقطه آغازین موفقیت فرهادی درباره ناپدیدشدن غیرقابل توضیح یک زن در تعطیلات است. «فروشنده» داستان تجاوز جنسی یک مجرم ناشناس به یک زن را روایت میکند. به همین ترتیب، در «قهرمان» هم رحیم برای تایید داستان باید به دنبال زن اسرارآمیزی باشد که کیفدستی گمشده را به دست آورده است (و البته راهحلی که پیدا میکند، او را به دردسر بیشتری میاندازد)!
فرهادی میگوید: «آنچه واقعا به آن علاقه دارم و میخواهم با آن سروکار داشته باشم، زندگی عادی و روزمره است. در واقع برای من زندگی عادی و روزمره ارزش فراوانی دارد. در عین حال این را هم میدانم که زندگی روزمره در سینما خطر خستهکننده بودن و تکراری بودن جزئیات را هم میتواند به همراه داشته باشد. جزئیاتی که هیچکس به آن علاقه ندارد و نمیخواهد روی آن تمرکز کند. بنابراین فیلم باید واقعی باشد، اما با عنصری از تعلیق که مخاطب را مجذوب خود میکند.»
مانند دیگر آثار فرهادی، در «قهرمان» نیز هیچ چیز سیاه و سفید نیست. هیچ شخصیتی که بیابهام و بیدلیل «خوب» یا «بد» باشد، وجود ندارد. مانند خود کاراکتر رحیم که برخلاف ذات و ظاهر آسانش در دنیایی از افکار و تصمیمات متناقض و متضاد قرار دارد. اصغر فرهادی میگوید: «من به عنوان یک فیلمساز شخصیتها را قضاوت نمیکنم. البته منظورم این نیست که نباید شخصیتها را قضاوت کرد. حتی کاملا برعکس از همه باید دعوت کرد برای قضاوت. اما من این قضاوت را به مخاطب وامیگذارم. یعنی من کارگردان نمیخواهم دیدگاهم را تحمیل کنم.»
اصغر فرهادی بودن
فرهادی اذعان میکند که فیلمهای او در قیاس با آثار برخی از همکارانش در سینمای ایران کمتر سیاسی هستند. رسولاف اخیرا «شیطان وجود ندارد» را درباره اعدام و اختیار انسان در تصمیمگیری و انتخاب ساخته. او که در سال 2020 ممنوعالفعالیت و البته به یک سال زندان محکوم شده بود، در حین فیلمبرداری در مناطق دورافتاده روستایی مجبور به استفاده از تاکتیکهای چریکی بود و در واقع با استفاده از نامها و البته یک فیلمنامه جعلی داستانش را جلوی دوربین برد. برعکس؛ اصغر فرهادی اما یک چهره شناختهشده و قدرتمند جهانی است که در فرانسه (گذشته) و اسپانیا (همه میدانند) هم با حضور بازیگرانی چون پنهلوپه کروز و طاهر رحیم فیلم ساخته است. فرهادی در این زمینه توضیح میدهد که «برخوردهایی که در ایران با یک فیلم و فیلمساز میشود، بستگی به این دارد که چه فیلمی بسازی. در واقع اگر موضوع فیلم شما یا شیوه داستانگویی شما کمتر به مسائل مستقیم اجتماعی یا سیاسی مربوط شود، شما قطعا مشکل کمتری خواهید داشت. چنین فردی میتواند با رعایت محدودیتها کارهای بیشتری انجام دهد. اما نوع برخوردها با شما به این هم بستگی دارد که بخواهید فیلمهایتان در ایران اکران شود یا خیر. این همیشه اولویت من بوده است.»
با این حال، بودن در جای فرهادی در ایران امروز آسان نیست. او علاوه بر اینکه به دلیل «حامی دولت بودن»ش مورد انتقاد قرار میگیرد، به دلیل رفتارهای نزدیک به اپوزیسیون مورد انتقاد و زیر فشار طیف نزدیک به دولت نیز هست. خود اصغر فرهادی در این زمینه میگوید: «تندروها و رسانههایشان همواره مرا به خاطر ارایه تصویر غیرواقعی از کشور مورد انتقاد قرار دادهاند و البته اصلا با انتقادشان موافق نیستم. در واقع برخلاف موقعیتهای پیچیدهای که در فیلمهای من توصیف میشوند، همیشه تصویر بسیار نجیبی از مردم، شخصیتها و روابط آنها ارایه دادهام و واقعا نمیدانم آنها درباره چه تصویر غیرواقعی صحبت میکنند.»
در زندگی عمومی، فرهادی همواره به صراحت علیه تندرویی بوده و درباره اتفاقات اجتماعی کشورش شاهد اظهارنظرهای صریح او بودهایم. مهمتر اینکه فرهادی بارها در برابر افراطگرایی غربی نیز موضع گرفته است. او در اعتراض به قانون جنجالی ممنوعیت سفر اتباع هفت کشور مسلمان به آمریکا از شرکت در مراسم اسکار 2017 خودداری کرد و به جای آن سخنرانی خود را به مهندس انوشه انصاری سپرد. فرهادی همچنین درباره این اتفاق نوشت که «تقسیم جهان به دو دسته ما و دشمنان ما ترس ایجاد میکند و توجیهی فریبکارانه برای تجاوز و جنگ است» که به گفته شماری از دوستدارانش میتواند هم در مورد آمریکا باشد و هم ایران. فرهادی در این زمینه میگوید: «شباهت زیادی در انواع افراطگرایی وجود دارد و در واقع آنها کموبیش یکسان هستند.»
فرهادی همچنین عقیده دارد که «فرهنگ میتواند سلاحی برای مقابله با هر نوع افراطگرایی باشد.» او میگوید که صرفنظر از اینکه داستان فیلمهایش کجا اتفاق میافتند، آنها در کل به ویژگیها و ضعفهای انسانی میپردازند. در واقع به گفته او، فیلمهایش بین ما و آنها همدلی ایجاد میکنند و این رسالت همیشگی او بوده است.
اما آیا فرهادی احساس میکند که فرهنگ در نبرد با افراطگرایی پیروز شده است؟ او پاسخ میدهد: «نمیدانم، اما فکر میکنم عنصر زمان پاسخ این سوال را خواهد داد. فکر میکنم تاثیر هنر و ادبیات و سینما تاثیری بلندمدت است.»
حالا در این موقعیت زمانی به نظر میرسد که اصغر فرهادی فعلا از این نبرد خاص جان سالم به در برده است. به هر حال «قهرمان» همچنان نماینده ایران در اسکار بینالمللی است.
برخلاف داستان رحیم در فیلم «قهرمان»، داستان فرهادی نه از نظر اخلاقی مبهم است و نه نشاندهنده یک فرازوفرود سریع است. اما آیا او خود را قهرمان میداند؟ پاسخ اصغر فرهادی جالب است: «نه، بههیچ وجه. من همیشه گفتهام که چیزی جز یک فیلمساز نیستم و نمیخواهم جز این چیز دیگری باشم.»