با ویلچر آمدند؛ با پای خودشان رفتند
گزارش «شهروند» از مرکز جامع توانبخشی جمعیت هلالاحمر در استان خراسانرضوی
دهه شصتی است؛ مرکزی که سَر پا شد تا مرهمی بر زخم رزمندگان و مجروحان جنگ باشد. مردانی که غیرتمندانه جنگیده بودند و بخشی از تنشان را در گوشه سنگری یا در خط مقدمی جا گذاشته بودند. مردان زخمدیده از جنگ تحمیلی اینجا تیمار میشدند و به زندگی برمیگشتند تا اینکه آوازهاش به گوش اهالی شهرهای دور و نزدیک رسید و از آن روز تا به حال جای خوبی شده برای التیام دردهایی که یا حوادث بر تن شهروندان زده یا دردی که مادرزاد با آنها زاده شده است. از آن روزها معلولان بسیاری گذرشان به مرکز جامع توانبخشی افتاده تا تجربه جاگذاشتن غم و نشاندن لبخند به لبشان را در خاطرشان ثبت کنند. زادروزش به دهه 60 برمیگردد و حالا کلینیکهای فیزیوتراپی، پروتز و ارتز، گفتاردرمانی و کاردرمانی و… را به خود اضافه کند و قدرتمند از گذشتهها چشم به افق امید آینده بدوزد.
لیلا مهداد- دست کوچکش در میانه دست پدر گم شده. لبخند معصومانهاش چهرهاش را زیباتر کرده. با صبر پلهها را پایین میآید، اما لذت این راهرفتن را میشود در چشمان سیاهش به نظاره نشست. پدر هم دلشاد است از قدمهای کوچکی که پسر توان برداشتنش را پیدا کرده. به تقویم شناسنامه 6ساله است و به وقت دوسالگی در آغوش مادر به این مرکز پا باز کرده.
تشخیص پزشکان مشکل جسمی- حرکتی بوده و امیدی به راه رفتن و حتی یک زندگی عادی برایش نبوده، هرچند امروز مادر و پدر شادند از قدمهای ریزی که پسرک در حیاط مرکز برمیدارد: «پیشرفت پسرم عالی بوده. دوسال و سه، چهارماهه بود که به این مرکز آمدیم تا امروز که 6ساله است.» در ناباوری مادر به کمک مددکاران مرکز، پسر به مرور چهار دستوپا راهرفتن را آموخت و بالاخره روی پاهای خودش ایستاد: «خدا خیرشان بدهد با خیال آسوده هر روز یکبار پسرم را برای درمان به مرکز توانبخشی هلال احمر مشهد میآورم. هر جلسه 30دقیقه کاردرمانی دارد. حسم قابل وصف نیست وقتی میبینم پسرم هر روز پیشرفت میکند. اینجا مردان خدایی خدمات میدهند که در عین متخصصبودن دلسوزند و پدرانه و مادرانه به بچهها کمک میکنند.»
کمک میکنیم تا دردشان التیام یابد. هرچند در کلینیک گفتاردرمانی به کودکان و بزرگانی که دچار اختلال در کلام و بیان هستند، خدمات ارائه میدهیم، در کلینیک کاردرمانی به نوزادان تا بزرگسالانی که دچار نقصی هستند و در زندگی روزمرهشان مشکلاتی دارند و دوره درمان دارویی و جراحی را پشتسر گذاشته و نتیجه مطلوب را نگرفتهاند، خدمات ارائه میشود. درواقع کاردرمانها کمک میکنند تا این عزیزان مشکلاتشان را حل کنند.
زادروزش به دهه 60 برمیگردد و تا امروز کنار دردمندانه ایستاده
دهه شصتی است؛ مرکزی که سَر پا شد تا مرهمی بر زخم رزمندگان و مجروحان جنگ باشد. مردانی که غیرتمندانه جنگیده بودند و بخشی از تنشان را در گوشه سنگری یا در خط مقدمی جا گذاشته بودند. مردان زخمدیده از جنگ تحمیلی اینجا تیمار میشدند و به زندگی برمیگشتند تا اینکه آوازهاش به گوش اهالی شهرهای دور و نزدیک رسید و از آن روز تا به حال جای خوبی شده برای التیام دردهایی که یا حوادث بر تن شهروندان زده یا دردی که مادرزاد با آنها زاده شده است. از آن روزها معلولان بسیاری گذرشان به مرکز جامع توانبخشی افتاده تا تجربه جاگذاشتن غم و نشاندن لبخند به لبشان را در خاطرشان ثبت کنند. زادروزش به دهه 60 برمیگردد و حالا کلینیکهای فیزیوتراپی، پروتز و ارتز، گفتاردرمانی و کاردرمانی و… را به خود اضافه کند و قدرتمند از گذشتهها چشم به افق امید آینده بدوزد.
خدمات میدهند تا لبخندهایی از سر رضایت بشود توشه آخرتشان
مردان و زنان بسیاری شبوروزهایشان را با کار در مرکز گره زدند و دل خوش کردند به لبخندی که بر لب همشهریها و هممیهنانشان مینشاندند. آنانی که با گذر از دوران بازنشستگی و بستن کولهبار تجربه، عشق خدمت، داوطلبشان کرده برای خدمت دوباره در این مرکز.
یکی از این مردان عاشق خدمت «نوید قصابان» است؛ کارشناس بیهوشی و کارشناس ارشد مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی: «دوماهی است سرپرست پلیکلینیک توانبخشی هلالاحمر شدهام. هرچند از سال 96 استخدام هلالاحمرم و افتخار خدمت در نقاط مختلف را داشتم.»
کلینیکها کنار هم سر پا شدهاند تا هرکدام وظیفهای بهعهده بگیرند و درنهایت، لبخندهایی از سر رضایت بشود توشه آخرتشان: «کمک میکنیم تا دردشان التیام یابد. هرچند در کلینیک گفتاردرمانی به کودکان و بزرگانی که دچار اختلال در کلام و بیان هستند، خدمات ارائه میدهیم، در کلینیک کاردرمانی به نوزادان تا بزرگسالانی که دچار نقصی هستند و در زندگی روزمرهشان مشکلاتی دارند و دوره درمان دارویی و جراحی را پشتسر گذاشته و نتیجه مطلوب را نگرفتهاند، خدمات ارائه میشود. درواقع کاردرمانها کمک میکنند تا این عزیزان مشکلاتشان را حل کنند.»
شُهرتش حالا کشوری است
مرکز جامع توانبخشی هلالاحمر عهد کرده تا خدمترسان باشد؛ عهدی که تا به امروز پای آن ایستاده: «هلالاحمر بودجه سالانهای دارد که بخشی از آن به معاونت بهداشت، درمان و توانبخشی تعلق میگیرد. مرکز از این بودجه بهره میبرد.» به گفته سرپرست پلیکلینیک توانبخشی هلالاحمر، تعرفههای مرکز، دولتی است، شاید برای همین است که از شمال و شرق کشور هم مراجعهکنندگانی به خود میبیند: «این مرکز مراجعهکنندگان بالایی دارد. عهدهای از قدیم با این مرکز آشنا هستند و برخی به پشتوانه اعتماد به هلالاحمر به این مرکز مراجعه میکنند.»
نامش از همان گذشتههای دور سر زبانها افتاده و شهرتش حالا کشوری است: «مرکز از شرق و شمال کشور مراجعهکننده دارد.» به وقت خدمت همیشه حاضرند. قرار بر خدماترسانی باشد برایشان نژاد و ملیت بیمعناست. عهدشان خدمت به انسان است و همین کافی است تا فارغ از هر چیزی مرهمی باشند بر دردها: «ما در پروژهای در دفتر صلیبسرخ همکاریهایی داریم. جلسات ماهانه، فصلی و سالانهای هم در اینخصوص برگزار میشود. در این پروژه در بخشی از حاشیه شهر مشهد و مناطقی که اتباع، نیازمند خدمات توانبخشی باشند، وارد صحنه میشویم تا مبادا نیازمندی از خدمتی محروم بماند.»
روزها در پی هم میآیند، اما گاهی یک اتفاق همه تلخیها را به کامشان شیرین میکند و جانی دوباره میدهد برای ادامه مسیر سختی که در پیش گرفتهاند: «مددجوهایی داشتیم که روز اول با ویلچر وارد این مرکز شدهاند و بعد از گرفتن خدمات با پای خودشان از این مرکز خداحافظی کردهاند. حتی مددجویی داشتیم که هر دو دستش را از دست داده بود، اما حالا کاروکاسبی خودش را دارد و با دستهای جدیدش اُخت شده.»
هر کسی نیازمند خدمات باشد این مجموعه کمکحال اوست، هرچند اگر جزو اقشار نیازمند باشد، هلالاحمر توجه ویژهای خواهد داشت. خدا را شاهد میگیریم که هلالاحمر خیلی هوای خانوادههای بیبضاعت را دارد.» حرف از کلینیک فیزیوتراپی که به میان میآید، باید از قیمتهای پایین آن هم گفت: «قیمت مرکز از بیمارستانهای خیریه هم پایینتر است. انشاءالله سرمان شلوغ نباشد، اما مراجعهکننده زیاد داریم.»
خدا را شاهد میگیریم؛ هلالاحمر حواسش به بیبضاعتها هست
کلینیک فیزیوتراپی؛ اتاقی که کابینها به قسمتهای مساوی تقسیمش کرده؛ کابینهایی مجهز به دستگاه و تخت و پردههایی به رنگ آبی که حریم بیمار است با سایرین. «سارا اللهدادی» در قامت کارشناس فیزیوتراپی پنجسالی است در میانه این کابینها به بیمارانش سر میزند و خرسند است از بودنش در این مرکز: «نزدیک به 10سال سابقه کار دارم، اما پنج سالی است با هلالاحمر همکاری میکنم. واقعیت این است که کار کردن در این مجموعه را دوست دارم.»
فیزیوتراپی یکی از رشتههای توانبخشی است که سعی در کاهش دردها دارد: «بسته به نوع بیماری فرد، نوع دستگاهها تفاوت دارد.» تعداد مراجعهکنندگان کلینیک فیزیوتراپی هم بالاست و حالا همشهریای نیست که از کیفیت بالای خدمات آن چیزی نشنیده باشد: «تعداد مراجعهکنندگان بالاست و برخی از کابینها را مجهز میکنیم برای تمریندرمانی. بیشتر این کابینها برای بیماران ضایعه نخاعی و سکتهای است، چون بهراحتی نمیشود بیمار را جابهجا کرد.» برخی از مراجعهکنندگان کلینیک فیزیوتراپی، اطفالاند؛ بیماران اِرب: «هر کسی نیازمند خدمات باشد، این مجموعه کمکحال اوست، هرچند اگر جزو اقشار نیازمند باشد، هلالاحمر توجه ویژهای خواهد داشت. خدا را شاهد میگیریم که هلالاحمر خیلی هوای خانوادههای بیبضاعت را دارد.» حرف از کلینیک فیزیوتراپی که به میان میآید، باید از قیمتهای پایین آن هم گفت: «قیمت مرکز از بیمارستانهای خیریه هم پایینتر است. انشاءالله سرمان شلوغ نباشد، اما مراجعهکننده زیاد داریم.»
هر کسی مراجعه کند، خدمات میگیرد
کلینیکها کنار هم قطار شدهاند و آماده به خدمتند، هرچند «سارا اللهدادی» معتقد است در این میان جای آبدرمانی در مرکز خالی است: «از نظر مساحتی اگر این مرکز وسعت یابد، میتواند مرکز آبدرمانی را راهاندازی کند.» به اعتقاد او، مراکز تخصصی فعال در عرصه آبدرمانی در مشهد خیلی کم است: «دو سه مرکز بیشتر نداریم. اگر مجموعه هلالاحمر که در این حد و اندازه تخصصی فعالیت میکند، بتواند مجموعه آبدرمانی را به مرکز اضافه کند، خیلی خوب میشود.» «اللهدادی» از مراجعهکنندگانی میگوید که از حاشیه شهر خودشان را به مرکز میرسانند: «از حاشیه شهر، افراد نیازمند و حتی مهاجران افغانستانی مراجعه زیاد داریم، هرچند اصلا برایمان فرقی ندارد هر کسی مراجعه کند، خدمات میگیرد.»
اتباع آسیبپذیر؛ مهاجرانی که میتوانند در صورت نیاز از بیمه خدمات درمانی بهره ببرند: «آنهایی که مدرک شناسایی هم ندارند، به مرکز اسآراس مراجعه میکنند و نامه میآورند، در این صورت مرکز به آنها خدمات ارائه میدهد.»
در آینده در جایگاهی بهتر از امروز ایستادهایم
با انسانها سروکار دارند و این یعنی زایش هر روزه یک تجربه و حس جدید. مسئول فنی ارتوپد مرکز بر این باور است هر بیمار و مددجویی خاصیت و روحیه خاص خودش را دارد و این یعنی تجربه، تجربههای خاص. «حلی» کارشناس ارتز و پروتز است و از اوایل دهه90 کارش را شروع کرده، هرچند سهسالی است که در قامت مسئول فنی ارتوپد در خدمت جمعیت هلالاحمر است: «در همه این سالها از نزدیک و با چشم شاهد روبه جلو بودن این مرکز بودهام. با جرات میتوانم بگویم امروز خیلی بهتر از قبل ادامه میدهیم و بیشک در آینده در جایگاهی بهتر از امروز ایستادهایم.» به هر بهانه و دلیلی که سرنوشت گذر بیماری را به این مرکز بیندازد، پزشکانی پروسه معاینه را پشتسر میگذارند، البته هر بیمار به تناسب دلیلی که به مرکز مراجعه کرده است، معاینه میشود. به گفته «حلی»، خدمات موردنیاز مددجو و بیمار مشخص و ثبت میشود تا نوبت به خدمترسانی در کارگاه برسد: «خدمات موردنیاز هر مددجویی بعد از ثبت به کارگاه ارجاع داده میشود. هرچند ساخت و آمادهشدن هر وسیله موردنیازی هم پروسه خاص خودش را دارد.»
دیابت، تصادفات و برقگرفتگی
کارگاه به دو بخش ارتز و پروتز تقسیم میشود: «در بخش پروتز اندام مصنوعی ساخته میشوند که جایگزین اندام از دسته رفتهاند.» دیابت و تصادفات دو متهم اصلی ارجاع مددجویان هستند به مرکز جامع توانبخشی. به گفته «حلی»، تصادف با موتور سهم بالایی دارد، هرچند برقگرفتگی هم سختترین گزینه مراجعهها را به خود اختصاص میدهد، چون هر مورد برقگرفتگی از دو تا چهار عضو را درگیر میکند: «شاید در نگاه اول کار ما سخت و تلخ به نظر برسد، اما شیرینی کارمان آنجاست که مریضی با روحیه بد با ویلچر وارد مرکز میشود و بعد از مدتی روی پاهایش از این مرکز میرود یا فردی که بر اثر حادثه دو دوستش را از دست داده، به زندگی عادیاش برمیگردد و دیگر برای کارهای روزمرهاش به کسی نیاز ندارد.»
هر مددجویی بعد از اینکه صاحب عضو جایگزین میشود، ارتباطش با مرکز قطع نمیشود: «هر 45روز یکبار بازبینی داریم تا عملکرد مطلوب موردنیاز را عضو جدید داشته باشد.» به گفته «حلی» 10 تا 15 روز زمان نیاز است تا عضو جدید آماده شود: «تنها بخش دولتی هستیم که این خدمات را ارائه میدهیم، برای همین مراجعهکننده زیاد داریم و درنهایت ساخت عضو جایگزین یک بازه 10 تا 15 روزه را طی میکند.»