قهرمان‌پروری سرپوشی است بر فرار از مسئولیت‌های فردی و اجتماعی!

جدیدترین صحبت‌های اصغر فرهادی درباره فیلم «قهرمان»

اصغر فرهادی با هر متر و معیاری شناخته‌شده‌ترین سینماگر ایرانی 10 سال اخیر است. فیلمسازی که آن‌سوی دنیا سینمای ایران را به نامش می‌شناسند و در داخل کشور نیز تماشاگران مشتاقانه منتظر فیلم‌هایش هستند. موقعیتی که مثلا در دهه 50 در اختیار مسعود کیمیایی بود که با فیلم‌هایی چون «قیصر» و «گوزن‌ها» و «خاک» توانسته بود شهرت و محبوبیتی هم سطح ستارگان فیلم‌هایش به دست آورد. یا در دهه 60 که محسن مخملباف با فیلم‌هایی چون «عروسی خوبان»، «شب‌های زاینده‌رود» و «نوبت عاشقی» ولوله‌ای در دنیای سینما به پا کرده و توجه عوام و خواص را به خود جلب کرده بود. این جایگاه ویژه که داریوش مهرجویی نیز با فیلم‌هایی چون «سارا» و «پری» و «لیلا» در دهه70 در اختیار داشت، به هر حال با گردش چرخ گردون به اصغر فرهادی رسیده که حالا با هر متر و معیاری معرف (و نمادی از) سینمای ایران خارج از مرزهای این سرزمین به شمار می‌آید.

اصغر فرهادی البته تفاوتی بزرگ با دیگر فیلمسازانی دارد که زمانی سینمای ایران به نام‌شان سند خورده بود و آن چیزی نیست مگر ارتباط خاص آن فیلمسازان با تماشاگران و فضای رسانه‌ای داخل کشور. یعنی هر قدر که کیمیایی و مخملباف و مهرجویی و بهرام بیضایی و ناصر تقوایی و مجید مجیدی در متن و بطن فضای هنری-رسانه‌ای ایران بودند، اصغر فرهادی دستکم در سال‌های اخیر خود را از آن دور کرده است. بیراه نیست در هر جست‌وجویی ذیل مدخل «گفت‌وگو با اصغر فرهادی» تنها چیزی که دست جست‌وجوکننده را می‌گیرد، انبوه گفت‌وگوهای مطبوعاتی فرهادی با منتقدان و رسانه‌های خارجی است. دریغ از یک مصاحبه داخلی البته به استثنای یکی دو نشریه تخصصی یا سیاسی که رابطه افلاطونی با آقای کارگردان داشته‌اند!

این رویه که تقریبا در اغلب دوران کارنامه فرهادی برقرار بوده؛ در ماه‌های اخیر نه‌تنها بهبودنیافته، بلکه تشدید نیز شده است. در حقیقت تنها گفت‌وگوهای اصغر فرهادی درباره فیلم «قهرمان» گفت‌وگوهای او با رسانه‌هایی چون ورایتی، ددلاین، ایندی‌وایر، سینما بدون مرز، هالیوود ریپورتر و موسسه فیلم بریتانیا بوده. اتفاقی که باعث دوری مخاطبان و سینمادوستان ایرانی از کارگردانی شده که موفقیت‌های باورنکردنی بسیاری برای سینمای ایران به ارمغان آورده است…

برای جبران دوری سینمادوستان ایرانی از آرا و عقاید اصغر فرهادی بد ندیدیم ترجمه یکی از جدیدترین گفت‌وگوهای اصغر فرهادی را ارایه دهیم. گفت‌وگویی که از جهات گوناگونی می‌تواند ارزشمند و مهم قلمداد شود: هم از جهت اینکه یکی از آخرین مصاحبه‌های این کارگردان است؛ هم به این دلیل که مسائل و موارد پرشماری -از فیلم قهرمان، تا روند کارنامه فرهادی و البته علایق و سلایق سینمایی و حتی غیرسینمایی او- در آن به بحث گذاشته شده و هم اینکه مصاحبه‌کننده «مایک لی» است. فیلمساز بلندآوازه بریتانیا، برنده نخل طلای کن، شیر طلایی ونیز و جوایز متعددی از بفتا که فیلم‌هایی چون «رازها و دروغ‌ها»، «همه یا هیچ»، «ورا دریک»، «سالی دیگر» و «آقای ترنر» را در کارنامه دارد.

آنچه در پی می‌آید، خلاصه‌ای است از گفت‌وگوی مایک لی و اصغر فرهادی که ماه گذشته در حاشیه شصت‌وپنجمین دوره جشنواره فیلم لندن به انجام رسیده است. گفت‌گویی که با تعریف و تمجیدهای متقابل و به اصطلاح نوشابه بازکردن‌های فرهادی و مایک لی برای همدیگر آغاز می‌شود…

 

-حرفه فیلمسازی رو چطور آغاز کردی؟ و البته اولین فیلمی که ساختی…

اولین فیلم کوتاهم در سیزده سالگی ساخته شد، که الان که به فرزند سیزده ساله خودم نگاه می‌کنم، عجیب به نظر می‌رسد. در واقع اینکه چگونه در سن سیزده سالگی جدی گرفته شدم و توانستم فیلم کوتاهم را بسازم، عجیب است. اما در پاسخ سوال شما؛ اولین فیلم من فیلمی ساده با یکسری امکانات محدود مثل دوربین فیلمبرداری سوپر ۸ بود. بعد از آن هم به قصد تحصیل در رشته سینما به دانشگاه رفتم، اما در رشته تئاتر پذیرفته شدم که ابتدا برایم ناراحت‌کننده بود، اما حالا احساس می‌کنم که این اتفاق بزرگ‌ترین شانس زندگی من بود. چون درست است که از همان کودکی از قصه ساختن لذت می‌بردم، ولی آشنایی با ادبیات نمایشی و آثار ایبسن، چخوف و برشت باعث شد قضیه برایم جدی‌تر شود، حتی سینما را تبدیل به اولویت دوم زندگی‌ام کرد. طرز فکری که هنوز هم دارم و هنوز هم نمایشنامه‌نویس‌ها را در جایگاه بالاتری می‌بینم…

-اینکه به پیش‌زمینه تئاتری‌ات اشاره کردی، برایم خیلی جالب است. چون من هم زمینه تئاتری دارم، ولی با این تفاوت که من همواره گفته‌ام که تجربه نمایشی من خیلی به فیلمسازی‌ام کمک کرده است…

به نظر من، اگرچه فیلم‌های من ظاهرا نسبتی با تئاتر ندارند -و سعی می‌کنم در زمینه بازی‌ها و روایت خیلی تا حد امکان به زندگی نزدیک شوم- ولی در عمق به شدت وامدار چیزهایی هستند که من از تئاتر گرفته‌ام. مثلا اینکه در تئاتر اجرای هر شب با شب دیگر متفاوت است. یا اینکه هر اجرا را می‌توان از صندلی‌های مختلف و زاویه‌های متفاوتی تماشا کرد. این یعنی هر نمایشنامه را از پنجره‌های مختلفی می‌توان تماشا کرد و من سعی کرده‌ام این نوع نگاه را به سینما نیز بیاورم و کاری کنم تماشاگر هر بار از یک زاویه جدید ماجرا را تماشا کند.

-از فعالیت‌های تلویزیونی‌ات هم می‌گویی؟

در دانشگاه تئاتر برای نگارش نمایشنامه‌های رادیویی دعوت شدم که از نظر مالی زندگی‌ام را به ثبات رساند. اما علاوه بر ثبات مالی باعث تقویت قصه‌گویی‌ام نیز شد. اینکه باید در نمایش‌های چند قسمتی تعلیق را حفظ می‌کردم، آموزش خوبی برایم بود. به خصوص که به خاطر نیاز مالی مجبور بودم زیاد بنویسم که این هم موجب شد دستم برای نوشتن روان شود.

-جالب است خودت به تعلیق اشاره کردی که استادش هستی و من حتی یک بار نوشته‌ام که حتی فیلم‌های هیچکاک هم از لحاظ تعلیق به فیلم‌های فرهادی نزدیک نمی‌شوند. یعنی تمام این تعلیق از این تجارب می‌آیند؟

قطعا از رادیو می‌آید. چون شنونده‌ رادیو خیلی زود خسته می‌شود و نویسنده هر طور که می‌تواند باید تلاش کند او را نگه دارد که یکی از راه‌هایش با شکل قصه است. به این دلیل است که همیشه گفته‌ام دوره‌ کار برای رادیو به من جلب تماشاگر گسترده‌ را آموخت. اینکه سعی کردم شکل روایت قصه‌ام کهنه یا خسته‌کننده نباشد.

-اصغر فرهادی معروف است به اینکه صحنه را با تمرین‌های بسیار زیاد شکل می‌بخشد. درباره این نوع کار کردن توضیح می‌دهی؟

برای من فیلمنامه و تمرین با بازیگر مهم‌ترین کاری است که باید انجام دهم. البته اول ساختار کلی را در نوشتن پیدا می‌کنم و بعد تمرین‌ها آغاز می‌شوند که اخیرا متوجه شده‌ام بیشتر به من کمک می‌کنند تا بازیگرها. به عبارت بهتر تماشای بازیگران در تمرین‌ها به نوعی برای من مانند تطبیق ماجراها و شخصیت‌ها با دنیای واقعی عمل می‌کند. نوعی اصلاح مداوم و آزمون و خطاهایی که سر صحنه قابل انجام نیستند، به این دلیل است که می‌گویم این تمرین‌ها بیشتر به نفع من است، نه بازیگرها…

-اما موجب نوعی واقع‌نمایی در اجرا نیز می‌شوند. می‌توانی بگویی که این واقع‌نمایی از کجا می‌آید؟

نکته‌ اصلی در صحنه، شخصیت‌ها و میزانسن باید این باشد که همه‌چیز شبیه زندگی به نظر برسد. یعنی هنگام تماشا مشخص نباشد فیلمنامه‌ای وجود داشته و همه چیز بداهه جلوه کند. این از الگویی به نام زندگی می‌آید که آدم ناخودآگاه سعی می‌کند در فیلمش همه چیز را به آن الگو نزدیک کند. با این توضیح که زندگی پر از تکرارهای خسته‌کننده نیز هست و باید تلاش کرد از این تکرارها و کسالت‌های زندگی فاصله گرفت.

-این واقع‌نمایی را از جنبه‌های مختلفی از فیلم‌های تو می‌توان دید. از جمله در مورد کار با بازیگران کودک که فیلمساز دیگری را نمی‌شناسم که در چنین سطحی با کودکان کار کرده باشد. برای منی که عمرم را صرف اجتناب از کار با کودکان کرده‌ام، می‌توانی توضیح دهی که چطور با آنها‌ کار می‌کنی؟

البته من خودم هم بعد از پایان کار با کودکان به خودم قول می‌دهم که دیگر با کودکان کار نخواهم کرد، چون به شدت کار سختی است. اما چیزی که در این مدت یاد گرفته‌ام این است که نباید از بچه‌ها مستقیما کاری را خواست، به خصوص که بچه‌ها به خاطر تخیل زیاد و سرشاری که دارند، بازی را در انحصار خودشان می‌دانند و فیلمسازی به عنوان بازی بزرگسالان به نظرشان مسخره می‌آید. برای همین هم هست که خودشان را درگیر این بازی نمی‌کنند، بنابراین برای اینکه واکنشی را از آنها بگیریم، باید داستانی بچینیم تا آن واکنش مورد نظر را از آنها بگیریم که خود این انرژی زیادی می‌گیرد.

-برویم سراغ کارنامه‌ات. من «رقص در غبار» و «شهر زیبا» را ندیده‌ام؛ اما «چهارشنبه‌سوری» را بی‌نهایت دوست دارم. کمی درباره این فیلم صحبت می‌کنی؟

جالب اینکه من خودم هم «چهارشنبه‌سوری» را خیلی دوست دارم. فیلمی که عملا مسیر حرکتم را در سینما مشخص کرد. دیگر موضوع جذاب این فیلم برایم این است که داستان فیلم در یک روز می‌گذرد و البته دو زندگی که یکی انگار رو به پایان است و آن دیگری که می‌خواهد شروع شود. کنتراست این دو زندگی در یک بازه زمانی محدود برایم جذاب است و البته اینکه در این فیلم از طریق یک نظافتچی وارد زندگی یک زوج دیگر می‌شویم که ابتدا حس می‌کنیم به زندگی و روابط‌شان آگاهی پیدا کرده‌ایم، ولی با گذشت زمان متوجه اشتباه‌‌مان می‌شویم. «چهارشنبه‌سوری» فیلمی است که ذهنم را درگیر مسأله دروغ کرد…

-و بعد هم «درباره الی»…

«درباره الی» اولین فیلم من بود که جزئیات در آن همه‌چیز بود. جزئیاتی که درنهایت به بحران می‌کشید. در حقیقت همیشه فکر می‌کنیم که جزئیات اهمیت زیادی ندارند، ولی اغلب همین جزئیات فجایع و بحران‌های زیادی به بار می‌آورند. «درباره الی» درباره همین موضوع است. نزدیک‌ترین فیلم من به تئاتر که همیشه فکر می‌کنم می‌توانستم آن را روی صحنه هم اجرا کنم. البته نه فقط به خاطر لوکیشن محدود فیلم، بلکه چون ساختار «درباره الی» در بطن خودش تئاتری است. به نوعی شبیه عروسک‌های ماتروشکای روسی که وقتی بازشان می‌کنیم، دوباره یک عروسک دیگر است و دوباره عروسکی دیگر…

-درباره فیلم بعدی‌ات «جدایی» زیاد صحبت شده. اما «گذشته» نه. فیلمی درباره گذشته که به دلیل عدم تسلطت بر زبان فرانسه باید تجربه دشواری برایت بوده باشد…

بعد از فیلم «جدایی» بار سنگین گذشته ذهنم را به شدت درگیر خود کرده ‌بود، به خصوص برای من ایرانی که گذشته نقش پررنگی در فرهنگ‌مان دارد. «گذشته» درباره این موضوع صحبت می‌کند. فیلمی که در آن اتفاقی در زمان حال رخ نمی‌دهد و همه‌چیز قبلا رخ داده و الان شاهد بازگویی آن در برزخی هستیم که بین گذشته و حال قرار دارد.

-و «قهرمان» درباره شخصیتی که توسط رسانه‌‌ها احاطه شده است…

یکی از بخش‌های جالب «قهرمان» برایم موضوع افرادی است بسیار معمولی که به خاطر یک کار قهرمانانه توسط رسانه‌ها قهرمان می‌شوند. اتفاقی که آنها را با این توقع روبه‌رو می‌کند که همه گذشته و آینده‌شان باید شبیه آن لحظه، قهرمانانه شود. البته پیش از تکمیل فیلمبرداری فکر نمی‌کردم قرار است شبکه‌های اجتماعی تبدیل به موضوع اصلی فیلم شود. ولی این اتفاق به صورت ناخودآگاه رخ داد. شاید به این دلیل که جامعه با این موضوع درگیر است. به ویژه وقتی صحبت از یک جامعه قهرمان‌پرور می‌شود که پس و پشت آن فرار از مسئولیت‌های فردی و اجتماعی پنهان شده است…

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.